صفحه محصول - مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو)خودکارآمدی

مباني نظري و پيشينه پژوهش (فصل دو)خودکارآمدی (docx) 36 صفحه


دسته بندی : تحقیق

نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )

تعداد صفحات: 36 صفحه

قسمتی از متن Word (.docx) :

خودکارآمدی خودکارآمدی عاملی مهم در نظام سازندۀ شایستگی انسان است. انجام وظایف از سوی افراد مختلف با مهارت های مشابه در موقعیت های متفاوت به صورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای خودکارامدی آنان وابسته است. به همین دلیل، احساس خودکارآمدی، افراد را قادر می کند تا با استفاده از مهارت ها در برخورد با موانع کارهای فوق العاده ای انجام دهند. عملکرد مؤثر، هم به داشتن مهارت ها و هم به باور در توانایی انجام آن مهارت ها نیازمند است. اداره کردن موقعیت های دائم التغییر، مبهم، غیرقابل پیش بینی و استرس زا، مستلزم داشتن مهارت های چندگانه است (عبداللهی، 1385). مفهوم خودکارآمدی تاریخچۀ مختصری دارد که از سال 1977 توسط بندورا مطرح شده است. بندورا (1997) یکی از نظریه پردازان یادگیری است که با بکارگیری مفهوم خودکارآمدی سهم بسزایی در فهم ما از نظریه یادگیری- اجتماعی دارد. بندورا سعی کرد روشن نماید که اطلاعات مربوط به عملکردهای ویژه، تجربه جانشینی، حالت های فیزیولوژیایی و متقاعد شدن کلامی توسط دیگران چگونه می توانند خودکارآمدی فرد را تغییر دهند. وی همچنین بر اهمیت مدل سازی در کمک به تطابق کودکان با بزرگسالان و درونی کردن استانداردهای بزرگسالانی که برای کودک مهم هستند، تأکید کرد. به نظر وی، این استانداردها در آینده به صورت عوامل کنترل کنندۀ کودکان درآمده و باعث می شوند که کودکان در رفتارهای خود، از آنها به صورت خود- انتقادی و یا خود-رضامندی استفاده کنند. بندورا معتقد است که در برخی موارد، نتیجۀ کنترل خود، بسیار قوی تر از نتایجی است که محیط خارج می تواند در فرد ایجاد نماید. از نظر وی، چیزی سهمگین تر و ویرانگرتر از خوار شمردن خود وجود ندارد (صدرالسادات و شمس اسفندآبادی، 1380). بندورا (1986) یک چارچوب نظری توسعه داده است که نقش تفکر خودارجاعی را در هدایت و تغییر عمل برجسته می سازد. مطابق این الگوها، تغییرات رفتار از طریق شیوه های مختلف، همچون رویارویی هدایت شده، الگوپذیری، اقناع سازی (ترغیب) و کاهش اضطراب بدست می آید، این عمل تا حدی شبیه به ابعاد یا قوت بخشیدن انتظارات خودکارآمدی شخص است. همچنین فرض شده است که خودکارآمدی روی انتخاب فعالیت های رفتاری، هزینۀ تلاش و پشتکار در برابر موانع و عملکرد تکلیف تأثیر می گذارد. همچنین، بندورا (1986) خودانعکاسی (خودتأملی) از توانایی منحصر به فرد انسانی را مورد توجه قرار داد، که از این طریق افراد تفکر و رفتارشان را تغییر می دهند. خودکارآمدی شامل ارزیابی فرد از توانایی هایش می شود. باورهای افراد نسبت به توانایی هایشان، روی رفتار به شیوه های مختلف، از جمله روی انتخاب های آنها تأثیر می گذارد و باعث می شود که فرد جریان عمل را دنبال یا قطع کند. افراد به تکالیفی مشغول می شوند که احساس کنند شایستگی اش را دارند و مطمئن هستند که می توانند انجام دهند و از کارهایی که احساس می کنند که نمی توانند انجام دهند یا در آن موفقیت مورد انتظار را بدست نمی آورند، پرهیز می کنند. باورهای خودکارآمدی تعیین می کنند که اشخاص چه مقدار فعالیت و تلاش برای یک فعالیت نیاز دارند، چه مقدار پشتکار و استقامت در روبرو شدن با موانع باید داشته باشند و چگونه در روبرو شدن با موانع از خود انعطاف نشان دهند. همچنین، باورهای خودکارآمدی روی الگوهای تفکر اشخاص و واکنش های عاطفی تأثیر می گذارد. در نتیجۀ این تأثیرات، باورهای خودکارآمدی، تعیین کننده ها و پیش بینی کننده های قوی سطح عملکرد هستند؛ بر پایۀ این دلایل بندورا بحث کرده است که باورهای خودکارآمدی در زندگی افراد نقش کلیدی دارند (به نقل از پاجاریز، 1996). 2-15 تعریف خودکارآمدی مفهوم خودکارآمدی که عامل اصلی در تئوری یادگیری- اجتماعی است، ابتدا در بستر روان شناسی اجتماعی از سوی بندورا شکل گرفت. در تئوری بندورا منظور از خودکارآمدی شخصی احساس های شایستگی، کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. همچنین بندورا خودکارآمدی را بر میزان ادراک ما از درجه کنترلی که بر زندگی مان داریم، تعریف می کند (به نقل از سلیمانی و هویدا، 1392). کسیدی و ایچوز (1998) خودکارآمدی را عقیده به توانایی یک فرد در داشتن یک رفتار یا انجام یک کار خاص به صورت موفقیت آمیز می دانند ( به نقل از کوربانگلو، اکویونلو و یومای، 2006). بندورا (1992) خودکارامدی ادراکی را به عنوان ایمان به توانایی های یک فرد برای سازماندهی کردن و عملی کردن مسیرهای عملی مورد نیاز در مدیریت شرایط آینده، باورهای خودکارآمدی اینکه مردم چگونه فکر می کنند، احساس می کنند و خودشان را بر می انگیزانند و عمل می کنند، تعریف کرده است (به نقل از سلیمانی و هویدا، 1392). به نظر بندورا (1997) سطح انگیزش، شرایط عاطفی و عملکردهای اشخاص براساس آنچه که آنان باور دارند، شکل می گیرد تا براساس آنچه واقعاً درست است. سازه خودکارآمدی بر باورهای افراد در مورد قابلیت های خودشان برای اعمال کنترل به سطح عملکردشان و به رویدادهایی که زندگی آنها را تحت تأثیر قرار می دهد، مربوط است. همانگونه که بندورا ذکر می کند، افراد بسیار کارآمد سناریوی موفقیت که راهنمایی های مثبتی بر عملکرد ایجاد می کند در ذهن مجسم می سازند، درحالی که آنهایی که خودشان را ناکارآمد قضاوت می کنند، گرایش دارند که سناریوی شکستی که عملکردشان را کوچک می شمرد، در ذهن متصور سازند. افراد بسیار کارآمد تمایل دارند شکست شان را به کمبود تلاش نسبت دهند، در حالی که آنهایی که خودشان را ناکارآمد می دانند، شکست شان را به کمبود توانایی خود مرتبط می کنند. 2-16 ابعاد خودکارآمدی ادراک شده باورهای خودکارآمدی ادراک شده از نظر سطح، نیرومندی و عمومیت با هم تفاوت دارند و ثابت شده است که این ابعاد نقش مهمی در اندازه گیری خودکارآمدی دارند. فرض کنید یک محقق علاقه مند است خودکارآمدی بر مقاله نویسی دانش آموزان دورۀ متوسطه ارزیابی کند. ابتدا سطح متفاوتی از نیازهای تکلیف در هر حوزه وجود دارد که محققان ممکن است با آن روبرو شوند. این نیازهای تکلیف می توانند از سطح نوشتن یک جملۀ ساده با نقطه گذاری درست و ساخت گرا، تا سطح بالا و نوشتن جملات پیچیده با نقطه گذاری درست و ساخت گرا، در یک پاراگراف درجه بندی شوند (پاجاریز، 1997). دومین تفاوت عقاید کارآمدی در نیرومندی آن هاست. باورهای خودکارآمدی ضعیف در اثر تجارب ناموفق به آسانی بی اعتبار می شوند، اما کسانی که اعتقاد محکمی به قابلیت های خود دارند در برابر سختی ها و موانع، آن را حفط می کنندو احساس کارآمدی هر چقدر نیرومندتر باشد، دوام و ثبات آن بیشتر خواهد بود. همچنین رابطه بیشتری با رفتار پیدا می کند (یاراحمدی، جدیدی، احمدیان و اسدی، 1389). بعد دیگر خودکارآمدی عمومیت آن است. برخی از تجربه ها، باورهای خودکارآمدی محدود ایجاد می کند، برخی دیگر حس کارآمدی تعمیم یافته تری را القاء می کنند که به فراسوی موقعیتی خاص گسترش می یابد (بندورا، 1977 به نقل از کندری، 1381). 2-17 منابع خودکارآمدی به نظر بندورا (1986) اکتساب انتظارات کارآمدی بالا یا پایین، چهار منبع اصلی دارد: 1- دستاوردهای عملکرد، 2- تجربۀ جانشینی، 3- ترغیب کلامی و 4- حالت های فیزیولوژیایی. دستاوردهای عملکرد: بندورا (1989) معتقد است که انتظارات خودکارآمدی در تجربیاتی که شخص در آنها مهارت دارد، ریشه دارد. تجارب موفق تمایل دارند انتظارات سطح بالا ایجاد کنند، در حالی که تجربیات شکست تمایل به تولید انتظارات سطح پایین دارند. یک بار که انتظارات کارآمدی قوی و بالا ایجاد شد، احتمال اندکی وجود دارد که شکست های موقتی تأثیر زیادی بر قضاوت های فرد از قابلیت های خود داشته باشد، برعکس وقتی که انتظارات کارآمدی پایین ایجاد شد، موفقیت هایی که به صورت گاه گاهی به وجود می آیند، در قضاوت افراد از قابلیت های خودشان چندان مؤثر نیستند. به هر حال، انتظارات سطح پایین می توانند به وسیلۀ موفقیت های فراوان و مکرر تغییر یابند (کندری، 1381). تجربه جانشینی: منبع دوم اطلاعات خودکارآمدی تجربه جانشینی است، که اشخاص زمانی که تکالیف عملکردی دیگران را مشاهده می کنند، مشاهدۀ شکست ها و موفقیت های دیگران در باورهای افراد نسبت به توانایی هایشان سهم دارند. رفتار و الگوها بطور ویژه تأثیرگذار هستند و این حوزه در تحقیقات خودکارآمدی از اهمیت خاصی برخوردار است. در موقعیت هایی که افراد تجربه های کمی برای شکل دادن به قضاوت هایشان دارند، الگوها مفید و کارا هستند. فرد قابلیت های خود را در مقایسه با دیگران به عرصۀ قضاوت می کشاند و نظر مثبت دیگران در مورد شخص به عنوان ترغیب و تشویق کلامی در نظر گرفته می شود (یاراحمدی و همکاران، 1389). ترغیب کلامی: همچنین باورهای افراد نسبت به توانایی های خود از طریق ترغیب کلامی ای که افراد دریافت می کنند، تحت تأثیر قرار می گیرند. پیام های کلامی و تشویق های اجتماعی به اشخاص کمک می کنند تا تلاش بیشتری به کار ببرند و پشتکار مورد نیاز برای موفقیت را تداوم بخشند و این امر به رشد پیوستۀ مهارت ها و کارآمدی شخصی منجر می شود. البته پیام ها همچنین برای تحلیل بردن باورهای کارآمدی می توانند کاربرد داشته باشند و این مورد زمانی بکار گرفته می شود که هدف، متقاعد کردن افراد دارای توانایی های کم باشد. برای مثال زمانی که زنان پیام های اجتماعی دریافت می کنند، مبنی بر اینکه آنها به حوزه های مردمحور همچون ریاضیات تعلق ندارند، ممکن است نسبت به این باور که آنها شایسته نیستند و نمی توانند شایسته باشند، بطور ویژه ای آسیب پذیر باشند (همان منبع). حالت های فیزیولوژیایی: افراد به حالت های هیجانی و فیزیکی به عنوان منبع چهارم اطلاعات در مورد توانایی هایشان نگاه می کنند. فشار روانی و تنش اغلب به عنوان شاخص های آمادگی برای شکست تفسی می شوند؛ همچنین خلق فرد نیز می تواند تأثیر عمده ای روی باورهای خودکارآمدی داشته باشند، نوعاً خوش بینی و خلق مثبت، باورهای خودکارآمدی را افزایش می دهند، و ناامیدی و افسردگی باورهای خودکارآمدی را کاهش می دهند (همان منبع). بر طبق نظر بندورا (1977) باورهای خودکارآمدی محصول فرآیند پیچیدۀ خودمجابگری است. چنان که ذکر شده، در نظریه بندورا چهار منبع اطلاعاتی مذکور مهمتر از همه به نظر می رسد. با توجه به این چهار منبع می توان نتیجه گرفت که تنظیم رفتار به وسیلۀ اهداف از پیش تعیین شده و آگاهانه می باشد. این تعیین هدف شخص، تحت نفوذ خودارزیابی فردی قرار دارد (بندورا، 1989؛ واینر، 1990؛ به نقل از کندری، 1381). انسانها تلاش می کنند تا اهدافی را برگزینند که می دانند توانایی انجام آنها را دارند و از انتخاب اهداف فراتر از حدود توانایی خود اجتناب می ورزند (بندورا، 1993 به نقل از مژدهی، 1382). 2-18 فرآیندهای واسطه خودکارآمدی در مورد چهار فرآیند روان شناختی که از طریق آنها باور خودکارآمدی بر عملکرد انسان تأثیر می گذارد، تحقیقات زیادی انجام شده است. این فرآیندها عبارتند از: فرآیندهای شناختی، انگیزش، عاطفی و انتخابی که در زیر به شرح آنها پرداخته می شود. فرآیندهای شناختی: باورهای خودکارآمدی به چند طریق بر فرآیندهای شناختی تأثیر می گذارند. بیشتر رفتارهای انسان براساس دوراندیشی در مورد اهداف ارزشمند تنظیم می شود. یکی از کارهای عمده، فکر ایجاد توانایی پیش بینی وقایع در افراد و کمک به آنهادر پیدا کردن روش هایی برای کنترل وقایعی است که بر زندگی آنها تأثیر می گذارد. چنین مهارت هایی به پردازش شناخت اطلاعاتی که ابهام ها و تردیدهای زیادی دربر دارد، نیاز دارد. متعهد ماندن به هدف در مواجهه با مقتضیات، شکست ها و موانع فشارزای موقعیتی به احساس قوی کارآمدی نیاز دارد (بندورا، 1994؛ به نقل از مرادی، 1389). فرآیندهای انگیزشی: به کارگیری اصول نظریۀ یادگیری اجتماعی به همراه پاداش های بیرونی برای انجام دادن کار ممکن است مؤثرترین ترکیب شیوه های انگیزشی را مهیا کند (آپل بائوم و هره، 1996). به نظر بندورا (1997) انگیزش، شرایط عاطفی و عملکردهای اشخاص بیشتر به این موضوع بستگی دارد که وظایف و فعالیت هایی را انتخاب کنند که در آن احساس مهارت و اعتماد به نفس دارند و از فعالیت هایی که در آن چنین احساسی ندارند، اجتناب کنند ( به نقل از کوربانگلو، 2003). مردم براساس باورشان دربارۀ آنچه می توانند انجام دهند و همچنین اعتقادشان دربارۀ نتایج احتمالی عملکرد، عمل می کنند. فعالیت های بیشماری وجود دارد که اگر خوب انجام شوند، نتایج ارزرشمندی تولید می کند، اما این فعالیت ها از سوی مردمی که نسبت به آنچه که می دانند برای موفقیت باید اتخاذ شود، شک دارند، دنبال نمی شود (بندورا، 1999). باور خودکارآمدی از طریق این تعیین کننده های زیر بر رفتار انسان اثر می گذارد: - انتخاب اهداف: افراد از درگیری در تکالیفی که در آنها کارآمدی پایینی دارند، اجتناب می کنند و به تکالیفی که در آنها کارآمدی بالایی دارند، متعهد می شوند. ارزیابی دقیق خودکارآمدی مهم است. پیامدهای خودکارامدی بالا و مهارت کم، آزاردهنده و پیامد خودکارآمدی پایین و مهارت بالا محدود کننده است؛ اساسی ترین قضاوت های کارآمدی احتمالاً در مورد آن کارهایی هستند که فرد معمولاً می تواند آنها را در یک زمان معین انجام دهد (غلامی رنانی، 1384). اهداف شخصی توسط باورهای خودکارآمدی تعیین می شوند. باورهای خودکارآمدی در انتخاب درجۀ چالش و تعهد به اهداف شخصی تأثیر دارند. باورهای خودکارآمدی پیشرفته منجر به تنظیم اهداف چالش برانگیزتر شده و باورهای خودکارآمدی تقلیل یافته، منجر به تعیین هدف معمولی تر و مدل انگیزشی واقعی تر و قابل دسترس تر می شود (آپل بائوم و هره، 1996). - اجرای اهداف: خودکارآمدی درک شده نه تنها در انتخاب اهداف، بلکه بر اجرای آنها نیز اثر می گذارد. انجام یک تصمیم به هیچ وجه به افراد اطمینان نمی دهد که رفتارهای مورد نیاز را به طور موفقیت آمیز انجام دهند و در مواجهه با مشکلات استقامت و پایداری داشته باشند. یک تصممی گیری روانی به یک عمل روانی مشتق شده از باور کارآمدی بالا، نیاز دارد. باور به کارآمدی شخصی همچنین به رفتار انسان شکل می دهد که آیا از فرصت ها استفاده می کند و یا از حضور آنان در شرایط مختلف زندگی جلوگیری به عمل می آورد و وجود موانع و مشکلات را دشوارتر می کند. افراد با خودکارآمدی بالا بر فرصت های ارتقاء شغلی و غلبه بر موانع متمرکز می شوند، با ابتکار و پشتکار عنان کنترل بر محیط و محدودیت ها را به دست می گیرند. افرادی که دچار خودشکی می شوند بر موانع و محدودیت ها کنترل کمی دارند و یا اصلاً کنترل ندارند و به آسانی تلاش های خود را بیهوده می شمارند (عبداللهی، 1385). - میزان تلاش: افرادی که احساس خودکارآمدی بالاتری دارند، با شدت و پشتکار بیشتری تلاش می کنند، البته بین تأثیر احساس خودکارآمدی بر میزان تلاش به هنگام یادگیری و تأثیر آن بر اجرای مهارت های فراگرفته شده، تفاوت وجود دارد. زیرا افراد با خودکارآمدی بالا ممکن است احساس کنند که به تلاش برای یادگیری این مهارت ها نیاز چندانی ندارند (بندورا، به نقل از مرادی، 1389). - میزان استقامت و پشتکار: بندورا (1997) معتقد است که خودکارآمدی درک شده در میزان استقامت، جدیت و پشتکار فرد در نیل به اهداف مورد انتظار در برخورد با موانع، اثر می گذارد. افراد کارآمد در مواجهه با رویدادهای دشوار، استقامت و پشتکار زیادی به خرج می دهند و از نتایج مختلف فردی و محیطی باخوردهای مثبت می گیرند که آن بازخوردها به نوبۀ خود به عنوان تقویت ککنده یا قدرت دهنده به خودکارآمدی عمل می کنند. به عکس افراد با خودکارامدی پایین و یا افرادی که در کسب نتایج مورد انتظار تلاش نمی کنند، بازخوردهایی که نشانگر عدم توانمندی در انجام وظایف است، دریافت می کنند (عبداللهی، 1385). - استرس و فشار روانی: خودکارآمدی بر میزان استرس و فشار روانی و افسردگی ناشی از موقعیت های تهدید کننده اثر می گذارد. افراد با کارامدی بالا در موقعیت های فشار زا سطح فشار روانی خود را کاهش می دهند. ولی افراد دارای خودکارآمدی پایین در کنترل تهدیدها، اضطراب بالایی را تجربه می کنند و عدم کارآمدی خود را گسترش می دهند، بسیاری از جنبه های محیطی را پرخطر و تهدیدزا می بینند، که این امر می تواند موجب استرس و فشار روانی فرد شود. افرادی که باور دارند می توانند تهدید ها و پافشاری بالقوه را کنترل کنند، عوامل آشفته ساز را به ذهن خود راه نمی دهند و در نتیجه به وسیلۀ آن آشفته نمی شوند (هاشمیان، 1389). فرآیندهای عاطفی: موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی، کسب و کار، دوست یابی یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور و نگرش مثبت شخصی احراز خویشتن است. این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت می کشاند و برعکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث می شود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصت ها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در درازمدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار و خلق و خو با دیگران داشته باشد. تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سال های خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانایی هایشان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار می دهد. اگر کارمند معتقد باشد که قبلاً وظیفۀ مشابهی را با موفقیت انجام داده است، احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی، بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد، به تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبرو خواهد شد. بندورا معتقد است که حل این مسأله یا موفقیت در انجام یک وظیفۀ خاص، تجربۀ هیجانی را ایجاد می کند که موجب تمایل و گرایش به درگیر شدن برای رسیدن به حد تسلط در مسائل آینده در افراد می شود و احساس کارآمدی آنان را افزایش می دهد (عبداللهی، 1385). فرآیندهای انتخابی: افرادی که حس خودکارآمدی قوی دارند، مجدداً موقعیت هایی را انتخاب می کنند که در آنها موفق شوند. همچنین این اشخاص در اجرای کارها و کسب نتایج مطلوب فعال تر هستند. برعکس، افرادی که احساس اثربخشی نمی کنند، به تماشاچیانی غیرفعال تبدیل می شوند که دنیا را علیه خود می دانند و نسبت به کنترل وقایعی که در زندگی آنها زخ می دهد احساس ضعف دارند (بندورا، 1990؛ به نقل از شاوران، 1390). فرآیندهای انتخابی به توانایی افراد در ایجاد محیط مطلوب و سودمند و کنترل نسبی بر آنچه در زندگی روزمره با آن مواجه می شوند، اشاره دارد. افراد تا حدی در شکل دهی محیط خود نقش دارند، بنابراین باورهای خودکارآمدی از طریق تأثیر بر انواع فعالیت ها و محیط هایی که افراد انتخاب می کنند، می تواند زندگی آنها را شکل دهد. افراد از طریق انتخاب هایی که انجام می دهند، قابلیت ها، علائق و ارتباطات اجتماعی را که تعیین کنندۀ جریان زندگی آن هاست، پرورش می دهند. هر عاملی که بر رفتر انتخابی تأثیر می گذارد، می تواند عمیقاً در جهت رشد فردی نقش داشته باشد ( بندورا، 1994؛ به نقل از غلامی رنانی، 1384). 2-19 ظرفیت ها و قابلیت های مؤثر در خودکارآمدی بندورا (2000) معتقد است که انسان برای کسب اطلاعات، تصمیم گیری، حل مشکلات، مدیریت محیط و تمامی فرآیندهایی که خودکارآمدی فردی را تعیین می کند، به قابلیت های مهمی نیاز دارد که شامل قابلیت رمزگذاری، قابلیت جایگزینی، قابلیت دوراندیشی، قابلیت خودسامانی (خودتنظیمی) و قابلیت خوداندیشی هستند. به زعم بندورا (1997)، افراد به وسیلۀ این قابلیت ها در رفتارهای خود، بیش از پیش، فعال خواهند شد و قادر می شوندتا عملکردهای فردی خود را بهبود ببخشند. این ظرفیت ها در کنترل اتفاقاتی که بر زندگی تأثیر می گذارد، تأثیر زیادی دارند (شاوران، 1390). این قابلیت ها برای ایجاد، تنظیم و نگهداری رفتاری خاص از سوی افراد به کار گرفته می شود. این قابلیت هابه عنوان مفاهیم شناختی در تعیین سرنوشت افراد نقش مهمی ایفا می کنند (شماعی زاده، 1384). در این بخش به توضیح مختصری در مورد این مفاهیم پرداخته می شود. - قابلیت رمزگذاری: قابلیت رمزگذاری به افراد اجازه می دهد که به طور موفقیت آمیز نسبت به محیط خاصی که در آن قرار دارند واکنش نشان داده، آن را تغییر دهند و یا با آن سازگار شوند. با استفاده از رمزها، اطلاعات مربوط به تجربه های مشاهده شده با مدل های شناختی درونی پردازش شده و فوراً جایگزین اطلاعات قبلی می شود و از آن برای هدایت رفتارهای بعدی استفاده می شود (شماعی زاده، 1384). - قابلیت دوراندیشی: افراد از طریق دوراندیشی، هدف گذاری کرده و برای خود یک نقشۀ عملیاتی طرح می کنند. بندورا معتقد است که رفتارهای انسان واکنشی نبوده و از قبل رمزگذاری نشده اند، ولی تحت تأثیر شرایط فردی و محیط پیرامون او هستند. این امر مستلزم آن است که شخص قبل از تجربۀ یک پدیده و مشاهدۀ پیامد متعاقب آن، جهت گیری خود را سازماندهی کنند. قابلیت های دوراندیشی به صورت الگوبرداری نیز ذخیره می شوند. بنابراین فرد می تواند نتایج کارها را بدون اینکه آنها را تجربه کرده باشد، پیش بینی کند ( شاوران، 1390). - قابلیت جایگزینی و الگوبرداری: عامل اصلی این قابلیت، مدل سازی و مشاهده است. مدل سازی و مشاهده از طریق نشانه های عاطفی موجب القای رفتارهای جدید، تسهیل رفتارهای موجود و تغییر انگیزش می شود (پترسون، 2008 به نقل از شاوران، 1390). مطابق دیدگاه شناختی- اجتماعی، همۀ اشکال یادگیری می توانند به طور جانشینی و با مشاهدۀ رفتار دیگران و پیامدهای حاصل از رفتار آنان اتفاق بیافتد. در واقع می توان گفت افراد تنها از تجارب مستقیم خودشان یاد نمی گیرند، بلکه با مشاهدۀ رفتار دیگران نیز این یادگیری رخ می دهد. این قابلیت که تحت عنوان یادگیری جانشینی نامیده می شود، یادگیری رفتارهای تازه را بدون تجربه فرآیند سعی و خطا، عملی می کند. این باعث می شود که در بسیاری از موفقیت ها احتمال بروز ریسک های زیان بار و با اشتباهات مهلک و خطرناک بسیار کاهش یابد. این مشاهدات از سوی افراد به طور رمزی کدگذاری شده و برای هدایت اعمال بعدی مورد استفاده قرار می گیرد. یادگیری مشاهده ای به وسیلۀ فرآیندهای توجه، نگهداری، تولید و تحریک هدایت می شود. بندورا (1986) معتقد است یادگیری به وسیلۀ مدل ها می تواند اشکال گوناگونی داشته باشد که شامل الگوهای رفتاری جدید، استانداردهای تصادفی، شایستگی های شناختی و قوانین مبتکرانه برای خلق اشکال رفتاری جدید است (شماعی زاده، 1384). - قابلیت خودتنظیمی: خودتنظیمی عبارت است از برنامه ریزی بر مینای مشاهدۀ خویشتن که به طور مداوم رفتار را برای دستیابی به اهداف مورد نظر، پایش می کند. یادگیرنده خودتنظیم، بدون نیاز به نظارت، شخصاً برای یادگیری تلاش کرده، به آن جهت بخشیده و یادگیری خود را پایش و ارزشیابی می کند (حسنی و همکاران، 1387). خودتنطیمی افراد را قادر می سازد تا بر افکار، احساسات، انگیزش و رفتار خود کنترل داشته باشند. بندورا (1991) از وجود فرآیندهای خودتنظیمی (شناختی) مرکزی که رفتار و تجربه را میانجی گری می کند، دفاع می کند. او پیشنهاد می دهد که بسیاری از رفتار انسانی با آینده نگری تنظیم شده، به مردم اجازه می دهد که به شیوۀ فعال عمل کنند و در هدف گذاری شرکت کنند و انگیزه را به چالش بکشند (آپل بائوم و هره، 1996). - قابلیت خودانعکاسی (خوداندیشی): افراد اندیشه ها و رفتارها را با استانداردهای از قبل تعیین شده مقایسه می کنند و براساس این مقایسه، ادراک خودشان دربارۀ توانایی انجام وظایف را بهبود می بخشند (شاوران، 1390). از طریق این قابلیت افراد در مورد تجربه هایشان احساسی ایجاد می کنند، باورهای شناختی خود را کشف می کنند و در ارزیابی خود و تغییر افکار و متعاقب آن رفتارشان درگیر می شوند (شماعی زاده، 1384). 2-20 تأثیر زمینه های فرهنگی و اجتماعی بر روی باورهای خودکارآمدی بندورا (1986) مشاهده کرد که تعدادی از شرایط وجود دارد که تحت آنها باورهای خودکارآمدی نمی تواند نقش تأثیرگذار، پیش بینی کننده یا میانجی گرانه را در کارکرد انسانی انجام دهد. برای مثال در ساختار و سیستم های متعصبانه، دانش آموزان ممکن است دریابند که مقدار تلاش مهارت آمیز برای نتایج طراحی شده را فراهم نیاورده اند. در چنین مواردی دانش آموزان ممکن است مهارت ضروری و خودکارآمدی بالا را برای پیشرفت دارا باشند ولی دست به کار نشوند، به این دلیل که فاقد مشوق های ضروری هستند، همچنین در صورتی که مدارس فاقد معلمان مؤثر و تجهیزات ضروری و منابع مورد نیاز برای رسیدن دانش آموزان به عملکرد مناسب تحصیلی باشند، خودکارآمدی روی عملکرد تأثیر نمی گذارد. بندورا معتقد است وقتی فشارهای اجتماعی و منابع نامناسب در عملکرد تحصیلی مداخله کنند، خودکارآمدی ممکن است از عملکرد واقعی تجاوز کند. زیرا مشکل ندانستن آنچه باید انجام دهند نیست، بلکه مشکل این جاست که آنها توانایی انجام آنچه را که نمی دانند، ندارند (پاجاریز، 1996). 2-21 نقش باورهای خودکارآمدی در انگیزش رفتار و انتخاب اهداف آگاهانه باورهای خودکارآمدی شخصی در نظم دهی انگیزش فرد نقش مهمی ایفا می کند (والترز، 1998). مطالعات متعدد نشان داده است که باورها به طور کلی و باورهای خودکارآمدی به طور اخص در نظم دهی انگیزش و هدایت عمل و رفتار انسان مکانیزم کلیدی و باارزشی است (پاجاریز، 1994 به نقل از حسن آبادی، 1381). بندورا (1993) میان سه نوع برانگیزانندۀ شناختی و باورهای خودکارآمدی، ضمن تفاوت قائل شدن، ارتباط برقرار کرده است: اسنادهای علی در نظریۀ اسناد، انتظارات پیامد در نظریۀ ارزش و تعیین هدف های آگاهانه در نظریۀ هدف. او برانگیزاننده های شخصی شناختی را به صورت شکل زیر بازنمایی کرده است. 4039235-219075004038600-219075004581525-419100هدف های آگاهانه00هدف های آگاهانه312420095250002143125371475برانگیزاننده هایشناختی پیش نیاز00برانگیزاننده هایشناختی پیش نیاز31242009525000 40392352768600012573002546350024765016510عملکرد00عملکرد458152516510انتظارات پیامد00انتظارات پیامد 3209290182880004581525334010باورهای علی00باورهای علی 320929019939000 شکل 2-4: برانگیزاننده های شخصی شناختی افرادی که خودشان را سطح بالایی اثربخش می پندارند، شکست هایشان را به تلاش ناکافی نسبت می دهند و برعکس آنهایی که به توانایی خود شک دارند، کوشش های خود را کاهش داده و به سرعت راه حل های سطوح پایین تر را انتخاب می کنند (بندورا، 1993). در نظریه انتظار- ارزش، انگیزش به وسیلۀ این انتظار که رفتار پیامد خاصی را ایجاد خواهد کرد و این پیامد دارای ارزش می باشد، نظم دهی می شود (ویگفیلد، 1997). همانطور که افراد دربارۀ نتایج احتمالی عملکردشان می اندیشند، به باورهایشان دربارۀ آنچه که آنها می توانند انجام دهند، نیز فکر می کنند. افراد برای اینکه از روی عملکرد خود دربارۀ خودکارآمدی خود قضاوت کنند، تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار می گیرد. سختی کار، میزان تلاش، شرایط مطلوب و نامطلوب، میزان کمک بیرونی که دریافت کرده اند، حالات عاطفی و بدنی آنها در حین انجام کار و چگونگی شکست و موفقیت آنها از جملۀ این عوامل است و همچنین نگرش مثبت و منفی فرد به خود و نحوۀ فراخوانی موفقیت ها و شکست ها، قضاوت دربارۀ خودکارآمدی را تحت تأثیر قرار می دهند. باورهای افراد در مورد لیاقت هایشان بر میزان فشار روانی، افسردگی و اضطراب که در موقعیت های تهدیدآمیز تجربه می کنند، اثرگذار است. کسانی که اعتقاد دارند می توانند این فشارهای بالقوه را تحت کنترل خویش درآورند، الگوهای فکری نگران کننده را به ذهن راه نمی دهند و در نتیجه مضطرب نمی شوند. برعکس کسانی که به کارآمدی خود برای کنترل بالقوۀ تهدیدها معتقد نباشند، تهدیدها منجر به فشار روانی و اضطراب می گردد (بندورا، 1989 به نقل از یاراحمدی و همکاران، 1389). اهداف انتخاب شده ممکن است تغییر کنند. این تغییر به کاربرد آن اهداف و میزان موفقیت فرد در رسیدن به آنها بستگی دارد. برخی از اهداف اصلی برای مدت طولانی تری ثابت می ماند و وقتی افراد به هدف خود می رسند، این امکان وجود دارد که هدف تازه ای برگزینندو به میزانی که آمادگی فرد برای تجدید نظر در خود و اهدافش بیشتر باشد، تلاش بیشتری می کند. انشان ها تلاش می کنند اهدافی را انتخاب کنند که می دانند، توانایی انجام انها را دارند و از انتخاب اهداف فراتر از حدود توانایی خود اجتناب می ورزند (بندورا، 1993). پژوهش های انجام شده در داخل و خارج از کشور نتایج پژوهش اسماعیلی فر، شفیع آبادی و احقر (1390) با عنوان سهم خودکارآمدی در پیش بینی شادکامی که بر روی 200 نفر از دانش آموزان دختر دبیرستان های شهر رودهن به روش نمونه گیری تصادفی چند مرحله ای انتخاب و توسط پرسشنامه های شادکامی و خودکارآمدی مورد آزمون قرار گرفتند، نشان داد که خودکارآمدی می تواند شادکامی دانش آموزان را به طور مؤثر پیش بینی کند. یافته های پژوهش علی پور و اعراب شیبانی (1390) در تحقیقی تحت عنوان رابطه امیدواری و شادکامی با رضایت شغلی معلمان که بر روی 240 معلم از سه مقطع ابتدایی، راهنمایی و متوسطه شهرستان طبس به روش تصادفی طبقه ای انتخاب و با پرسشنامه های امیدواری اشنایدر، شادکامی آکسفورد و رضایت شغلی کندال و هولی مورد ارزیابی قرار گرفتند، نشان داد که هر دو متغیر امیدواری و شادکامی علاوه بر آنکه با هم رابطه مثبت و معنادار دارند هر دو با مؤلفۀ رضایت شغلی نیز رابطه دارند. استاورُوا و همکاران (2012) در پژوهش خود شادکامی افراد مذهبی را بر اساس نرم های اجتماعی در کشورهای مختلف بررسی کرده اند. آنها به این نتیجه رسیدند، در صورتی که دین در بافت ملی کشوری باشد، دینداری موجب افزایش سلامت روانی میشود. دلیل آن را می توان اینگونه توجیه کرد که در چنین کشورهایی که دین یک ارزش محسوب میشود، به کسانی که مسائل دینی را رعایت می کنند احترام بیشتری گذاشته میشود که این موجب شادکامی بیشتر آنها می شود. نتایج پژوهش قاسمی، عابدی و باغبان (1388) با عنوان اثربخشی گروهی مبتنی بر نظریۀ امید اسنایدر بر میزان شادکامی سالمندان که بر روی 30 نفر از سالمندان زن ساکن در آسایشگاه صادقیه شهر اصفهان با روش نمونه گیری تصادفی ساده و با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد انجام شد، نشان داد که مداخلات آموزش گروهی مبتنی بر نظریۀ امید اسنایدر به افزایش شادکامی سالمندان منجر می شود. نتایج پژوهش شایان و احمدی گتاب (2012)، در تحقیقی با عنوان تأثیر آموزش مهارت های اجتماعی بر میزان شادکامی دانشجویان که بر روی 100 نفر از دانشجویان با نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای و با استفاده از پرسشنامه شادکامی آکسفورد انجام گرفت نشان داد که آموزش مهارت های اجتماعی منجر به افزایش شادکامی دانشجویان می شود. جونز و همکاران (2003) در پژوهش خود عوامل شناختی و روان شناختی را که با شادکامی افراد رابطه دارند، مورد بررسی قرار داده و نشان دادند که سلامت جسمانی، حمایت اجتماعی و امیدواری بالا تأثیر عمده ای بر شادکامی افراد دارند. نتایج پژوهش صفامنش و همکاران (1391) در تحقیقی تحت عنوان بررسی ارتباط بین شادکامی و خودکارآمدی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی که بر روی 129 دانشجوی علوم پزشکی با روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای و با استفاده از پرسشنامه شادکامی اکسفورد و خودکارآمدی شرر انجام شد، نشان داد که بین خودکارآمدی و شادکامی همبستگی مثبت و معناداری وجود دارد. پنینکس و همکاران (2000) در پژوهشی اثر حفاظتی سرزندگی را در برابر عواملی بررسی کردند که سلامت زنان ناتوان سالخورده را تهدید می کند. نتایج بررسی آنها نشان داد، هیجان های مثبت می توانند افراد را در مقابل عوامل برهم زننده سلامت محافظت و شادکامی خطر ناتوانی های جدید و مرگ و میر را کاهش می دهد. نتایج پژوهش هادی زاد، پورصدیقی، عباسی و کنعانی (1391) در خصوص بررسی رابطه بین نگرش های مذهبی، شادکامی و تاب آوری در بین نوجوانان که در بین 130 نفر از نوجوانان شهر بابل به روش نمونه گیری در دسترس و با استفاده از پرسشنامه نگرش های مذهبی، شادکامی اکسفورد و تاب آوری دیویدسون انجام گرفت، نشان داد که بین نگرش های مذهبی، شادکامی و تاب آوری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و نگرش های مذهبی و تاب اوری پیش بینی کننده شادکامی هستند. نتایج پژوهش علیپور، هاشمی، باباپور خیرالدین و طوسی (1389)، در تحقیقی با عنوان بررسی رابطه بین راهبردهای مقابله ای و شادکامی در دانشجویان که بر روی 384 نفر از دانشجویان رشته های مختلف به روش نمونه گیری تصادفی انتخاب و توسط پرسشنامه راهبردهای مقابله ای لازاروس- فولکمن و مقیاس شادکامی مموریال نیوفاندلند انجام شد، نشان داد که بین راهبردهای مقابله ای مسئله مدار و شادکامی رابطه مثبت و معنادار وجود دارد. منابع فارسی اسماعیلی فر، ندا؛ شفیع آبادی، عبدالله و احقر، قدسی (1390). سهم خودکارآمدی در پیش بینی شادکامی. اندیشه و رفتار. 5 (19). 27-34. آرجیل، میکائیل (1383). روان شناسی شادی. ترجمه مهرداد کلانتری؛ مسعود گوهری؛ حمید طاهرنشاط دوست؛ حسن پالاهنگ و فاطمه بهرامی. اصفهان: انتشارات جهاد دانشگاهی. آیزنگ، مایکل (1378). همیشه شاد باشید. ترجمۀ: زهرا چلونگر. تهران: انتشارات نسل نواندیش. بیابانگرد، اسماعیل (1374). بررسی رابطه میان منبع کنترل اولیاء و معلمان بر منبع کنترل و پیشرفت تحصیلی دانش آموزان. مجموعه مقالات چهارمین سمپوزیوم جایگاه تربیت، تهران: دبیرخانه سمپوزیوم جایگاه تربیت. بختیارپور دشت بزرگ، پروین؛ عابدی، محمدرضا (1381). بررسی وضیعت بهداشت روانی معلمان استان اصفهان در سال تحصیلی 79-81. فصلنامه آموزه، 17، 73-80. بهادری خسروشاهی، جعفر؛ هاشمی نصرت آباد، تورج (1390). رابطۀ امیدواری و تاب آوری با بهزیستی روان شناختی دانشجویان. مجله اندیشه و رفتار. 6 (22)؛ 41-50. بیجاری، هانیه؛ قنبری هاشم آبادی، بهرامعلی؛ آقامحمدیان شعرباف، حمیدرضا و همایی شاندیز، فاطمه (1388). بررسی اثربخشی گروه درمانی مبتنی بر رویکرد امیددرمانی بر افزایش میزان امید به زندگی زنان مبتلا به سرطان پستان. مطالعات تربیتی و روان شناسی دانشگاه فردوسی. 10 (1)؛ ص 171-184. حسن آبادی، حمیدرضا (1380). بررسی باورهای معرفت شناختی و باورهای خودکارآمدی دانش آموزان و دانشجویان پسر و دختر شهر تهران. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روان شناختی دانشگاه تهران. حسني، پرخیده و چراغي، فاطمه و ي غمايي، فريده (1387). خودكارآمدي و يادگيري خودتنظيم در عملكرد باليني دانشجويان پرستاري، یک مطالعه كيفي. مجله ايراني آموزش در علوم پزشكي. 8 (1)؛ 33-42. خزائلی پارسا، فاطمه (1389). تاب آوری و نقش آن در ارتقاء سلامت کودکان. مجله ایران پاک. 29؛ 27-29. جوکار، بهرام (1386). نقش واسطه ای تاب آوری در رابطه بین هوش هیجانی و هوش عمومی با رضایت از زندگی. روان شناسی معاصر. 2 (4)؛ 3-12. داودی، محمدرضا (1383). امید و نقش تربیتی ان در زندگی. نشریه معرفت. 81؛ 45-51. ریو، جان مارشال (1390). انگیزش و هیجان. ترجمه: یحیی سیدمحمدی. تهران: موسسه نشر ویرایش. سامانی، سیامک؛ جوکار، بهرام و صحراگرد، نرگس (1386). تاب آوری، سلامت روانی و رضایتمندی از زندگی. مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران. 13(3)؛ 290-295. زارعی، علی (1389). کودکان خیابانی- چالش ها و راهکارها. برگرفته شده از: http://rasekhoon.net/atricl/show سعیدیان، (1385). رابطه بین امیدواری و خودکارامدی در میان کارکنان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه اصفهان. سلیمانی، عفت؛ هویدا، رضا (1392). بررسی مفهوم خودکارآمدی در نظریه شناخت اجتماعی بندورا. اطلاع رسانی و کتابداری: کتاب ماه علوم اجتماعی. 63؛ 91-97. شاوران، سيدحميدرضا (1390). تحلیل روابط چندگانه میان اعتماد، خودكارآمدي و عملكرد پژوهشي اعضا هيأت علمي دانشگاههاي منتخب دولتي شهر اصفهان. رساله دكتري .دانشگاه اصفهان. شعبانی، سمیه؛ دلاور، علی؛ بلوکی، آزاده؛ مام شریفی، اسماعیل (1391). بررسی روابط خودکارآمدی، حمایت اجتماعی و خوشبینی در پیش بینی کنندگی بهزیستی ذهنی جهت تدوین مدل ساختاری در دانشجویان. فصلنامه مطالعات روان شناسی بالینی. 8 (2)؛ 93-117. شماعي زاده، مرضيه (1384). بررسي تأثير مشاوره شغلي به شيوه شناختي-اجتماعي بر افزايش خودكارآمدي كارآفريني دانشجويان دانشگاه اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. شیانی، ملیحه (1384). فقر، محرومیت و شهروندی در ایران. فصلنامه رفاه اجتماعی، (5)، 18. صدرالسادات، سیدجلال؛ شمس اسفندآباد، حسن (1380). عزت نفس در افراد با نیازهای ویژه. تهران: انتشارات سازمان بهزیستی و دانشکاه علوم بهزیستی و توانبخشی تهران. صفاری، محسن؛ سنایی نسب، هرمز؛ رشیدی جهان، حجت؛ پورتقی، غلامحسین؛ پاکپور حاجی آقا، امیر (1393). شادکامی، خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی در دانشجویان. مجله توسعۀ آموزش در علوم پزشکی. 7 (13)؛ 22-29. صفامنش، زهره؛ صمیمی، پریسا؛ یحیایی، سپیده؛ صالحی، فاطمه؛ مطبوعی، زهرا و اکابری، آرش (1391). بررسی ارتباط بین شادکامی و خودکارآمدی در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی. کمیته تحقیقات دانشجویی، دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی، بجنورد، ایران. عبداللهی، بیژن (1385). نقش خودکارآمدی در توانمندسازی کارکنان. مجله تدبیر. 40؛ 35-168. عسگری، پرویز؛ شرف الدین، هدا (1387). رابطه اضطراب اجتماعی، امیدواری و حمایت اجتماعی با احساس ذهنی بهزیستی در دانشجویان. یافته های نو در روان شناسی. 3(9):25-36. علاالدینی، زهره (1387). بررسی امید درمانی گروهی بر دانشجویان دانشگاه اصفهان. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی، دانشگاه اصفهان. علی پور، احمد؛ اعراب شیبانی، خدیجه (1390). رابطه امیدواری و شادکامی با رضایت شغلی معلمان. فصلنامه پژوهش های نوین روان شناختی. 6 (22)؛ 71-84. علی پور، احمد؛ هاشمی، تورج؛ باباپور خیرالدین، جلیل؛ طوسی، فهیمه (1389). رابطه بین راهبردهای مقابله ای و شادکامی دانشجویان. فصلنامه روان شناسی دانشگاه تبریز. 5 (18)؛ غلامي رناني، فاطمه (1384). اثربخشي آموزش گروهي خودكارآمدي بر ميزان خودكارآمدي در موقعيتهاي اجتماعي هراس اجتماعي دانشجويان دختر دانشگاه اصفهان. پايان نامه كارشناسي ارشد، دانشگاه اصفهان. کار، آلن (1385). روان شناسی مثبت. ترجمۀ: حسن پاشاشریفی، جعفر نجفی و باقر ثنایی. تهران: اتشارات سخن. کندری، مجید (1381). مقایسۀ باورهای خودکارآمدی دانش آموزان پسر پایۀ دوم مقطع متوسطۀ شاخه های نظری و فنی و حرفه ای شهر تهران. پایان نامۀ کارشناسی ارشد. دانشکده علوم تربیتی و روان شناسی دانشگاه تهران. گلمن، دانیل (1385). هوش هیجانی. ترجمه: پارسا. تهران: انتشارات رشد. فولادچنگ، محبوبه (1382). بررسی باورهای خودکارامدی دختران دانش اموز استان فارس و ارائه راهکارهای مناسب. مجموعه مقالات هفته پژوهش، سازمان آموزش و پرورش استان فارس، 76-99. قاسمی، افشان؛ عابدی، احمد؛ باغبان، ایران (1388). اثربخشی گروهی مبتنی بر نظریۀ امید اسنایدر بر میزان شادکامی سالمندان. دانش و پژوهش در روان شناسی کاربردی. 41؛ 17-38. قمری، محمد (1389). بررسی رابطه دینداری و میزان شادمانی در بین دانشجویان به تفکیک جنسیت و وضعیت تأهل. روانشناسی دین. 3 (3)؛ 91-75. محمدی، مسعود؛ علیرضا، جزایری؛ میرحسین، رفیعی؛ بهرام، جوکار؛ عباس، پورشهناز (1384). بررسی عوامل مؤثر بر تاب آوری در افراد در معرض سوء مصرف مواد مخدر. فصلنامه روانشناسی دانشگاه تبریر. 1 (2و3). مرادی، اعظم (1389). تأثير عزت نفس، خودكارآمدي وانگيزش پيشرفت بر کيفيت زندگي و رفتار كارآفرينانه زنان جوان: الگويي براي مبتلايان به ناتواني جسمي-حركتي. رساله دکتری، دانشگاه اصفهان. مرادی، مریم؛ جعفری، سید ابراهیم؛ عابدی، محمدرضا (1384). شادمانی و شخصیت: بررسی مروری. تازه های علوم شناختی. 7 (2)؛ 60-71. مژدهی، محمدرضا (1382). مقایسۀ باورهای خودکارآمدی دانش آموزان شاخه های نظری، حرفه ای و کارو دانش شهرستان سنندج. پایان نامه کارشناسی ارشد. دانشگاه علامه طباطبایی تهران. نجفی، محمود؛ دهشیری، غلامرضا؛ دبیری، سولماز؛ شیخی، منصوره؛ جعفری، نصرت (1391). خصوصیات روان سنجی نسخۀ فارسی پرسشنامۀ شادکامی آکسفورد در دانشجویان. فصلنامه اندازه گیری تربیتی. 3 (10)؛ 55-73. نجفی، محمود؛ محمدی فر، محمدعلی؛ محمدزاده، علی؛ دبیری، سولماز (1389). حرمت خود، امیدواری و بهزیستی ذهنی در دانشجویان. پنجمین سمینار سرارسی بهداشت روانی دانشجویان. دانشگاه شاهد. نصیری، حبیب اله؛ جوکار، بهرام (1387). معناداری زندگی، امید، رضایت از زندگی و سلامت روان در زنان. پژوهش زنان. 6 (2)؛ 157-176. ونکی، نرگس (1391). بررسی رابطه نگرش دینی، سبک های مقابله ای (کارآمد و ناکارآمد) و شادکامی در دانش آموزان دختر دبیرستان های منطقه 2 شهر تهران، پایان نامه کارشناسی ارشد، دانشکده روانشناسی و علوم اجتماعی، دانشگاه آزاد تهران مرکز. هادی زاد، تقی؛ پورصدوقی، ابوالفضل؛ عباسی، سعید و کنعانی، زاهد (1391) رابطه بین نگرش های مذهبی، شادکامی و تاب آوری در بین نوجوانان. ششمین کنفراس بین المللی روانپزشکی کودکان و نوجوانان. دانشگاه علوم پزشکی تبریز. هاشميان، فرزانه (1389). بررسي رابطه بين خودكارآمدي و استرس کارکنان در سازمان جهاد كشاورزي استان قم. پايان نامه كارشناسی ارشد، دانشگاه پردیس قم. یارمحمدی، یحیی؛ جدیدی، هوشنگ؛ احمدیان، حمزه؛ اسدی، بختیار (1389). مقایسه باورهای خودکارآمدی و پیشرفت تحصیلی دانشجویان دارای سبک های دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا دانشگاه آزاد اسلامی سنندج. طرح پژوهشی دانشگاه آزاد اسلامی سنندج. منابع لاتین Allardt, E، (1976)، Dimensions of Welfare in a Comparative Scandinavian Study، Acta Sociologica, 19, 3:169-176. Ader, R., Cohen, N., & Felren, D. (1995). Psychoneuroimmunology: Interaction between the nervous system and the immune system. Lancet, 345, 99-103. Appelbaum, S.H, Hare, A (1996). "Self-efficacy as a mediator of goal setting and Performance, Some human resource applications". Journal of Managerial Psychology (11)(3),33-47. Argyle, M. (2001). The Psychology of Happiness. (Rev. ed), East Sussex, Great Britain: Routledge. Argyle, M. (2003). Psychology and religion: An introduction. London: Routledge. Argyle, M & ,.Lue, L.,(1990). The happiness of extraverts. Personality & Individual Differences. Vol.11, pp.1011. Argyle, M., Martin, M., & Lu, L. (1995). Testing for stress and happiness: The role of social and cognitive factors. In C.D. Spielberger & I.G. Sarason (Eds.), stress and emotion, Washington, DC: Taylor & Francis. Aspinwall, L., Richter, L., & Hoffman, R. (2001). Understanding how optimism works: and examination of optimists adaptive moderation of belief and behavior. In Chan, E. Optimism and pessimism: Implications for theory, Research and Practice (PP38-218). Washington D. C. Avey, B. et al. (2006). The implications of positive psychological capital on employee absenteeism , Journal of Leadership and Organizational Studies, 13,2. Avishy, R., & Derubeis, R., Rumes, K., & Brayan, L. (2005). Is depressive realism real? Clinical Psychology Review, 11, 1415-27. Baily, T. C., & Snyder, C. R. (2007). Satisfaction with life and hope: a look at age and marital status. Psychological Record, 57, 2, 233-240. Bandura, A. (1989).Human agency in social cognitive theory. American psychologist.44, 1175-1184. Bandura, A. (1993).perceived self-regulatory mechanisms. Perspective on motivation, 38, 68-134. Bandura,A (1997)."Self-efficacy: toward a unifying theory of behavior change". Psychological Review (84),191-215. Bandura,A (1999). "Social cognitive theory: Anagentic perspective" Asian Journal of Social Psychology. (2),21-41. Bandura, A., Barbaranelli, C., Caprara, G. V., Pastorelli, C., & Regalia, C. (2002). Sociocognitive: Self-regulatory mechanisms governing transgresses behavior. Journal of Personality and Social Psychology, 80, 125-135. Basu, D. (2004). Quality-of-life issues in mental health care: Past, presen futurn. Journal of Psy-chiatry, 7, 35-43. Basu, S. R. (2004). Economic Growth, Well-Being and Governance under Economic Reforms: Evidence from Indian States. HEI Working Papers 05-2004, Economics Section, The Graduate Institute of International Studie. avalble at: http://ideas.repec.org/p/gii/giihei/heiwp05-2004.html. Batson, C. D. (1995). Prosocial motivation: why do we help others? In A. Tesser (Ed.) Advanced Social Psychology. (pp. 333-381). New York: MC Graw – Hill. Beaver, B.R, (2008)..A positive approach tochildren.s internalizing problems.Professional Psychology: Research and Practice, 39(2), 129-136. Bentall, R. P. (1992). A proposal to classify happiness as a psychiatric disorder. Journal of Medical Ethics, 18 (2), 94-8. Bisschop, M. I., Knegsman, D. M. W., Beekman, A. T. F., & Deeg, D. J. H. (2004). Chronic diseases and depression: The modifying role of psychosocial resources. Journal of Social Science and Medicine, 59, 769-782. Bless, H., Clore, G. L., Schwarz, N., Golisano, V., Rabe, C., & Wolk, M. (1996). Mood and the use of scripts: Does a happy mood really lead to mindlessness? Journal of Personality and Social Psychology, 71, 665-679. Bonanno, G. A. (2004). Loss, trauma and human resilience: Have we underestimated the human capacity to thrive after extremely adverse events? Journal of American Psychologist, 59(1), 20-28. Bronk, K. C., Hill, P. L, Lapsley, D. k., Talib, T. L., & Finch, H. (2009). Purpose, hope, and Life Satisfaction in three age groups. Journal of positive psychology, 4, 500-510. Brook, J. S., Brook, D. W., Gordon, A. S., & Whiteman, M. (1990). The psychosocial etiology of adolescent drug use: a family interactional approach. Genetic, social, and general psychology monographs, 116, 111-267. Brown, J. D., & McGill, K. L. (1989). The cost of good fortune: when positive life event produce negative health influences. Journal of Personality and Social Psychology, 57, 1103-1110. Caprara, G. V., Delle Fratte, A., & Steca, P. (2002). Determinanti personali del benessere in adolescenza: Indicatori e predittori (Personal determinants of adolescents’ well-being: indicators and predictors). Psicologia Clinica dello Sviluppo, 2, 203-223. Carr, A. (2004). Positive Psychology: The science of happiness and human strengths. New York: Brunner-Routledge. Campbell, A،, Converse, P، E،, & Rogers, W،L، (1976)، The quality of American life، New York: Sage. Cervone, D., & Artistico, D. (2003). The contribution of self-efficacy beliefs to dispositional shyness: On social cognitive systems and the development of personality dispositions. Journal of Personality, 71, 943-970. Cohen, S.,_& Pressman, D. S. (2005). Does positive affect influence health? Carnegie Mellon University. Psychological Bulletin Copyright 2005 by the American Psychological Association, 131, (6), 925–971. Connor, M. (2006). Assessment of resilience in the aftermath of trauma, The Journal of clinical psychiatry, 67(2), 46-49. Connor, K. M., & Davidson, J. R. T. (2003). Development of a new resilience scale: the Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC). Depression and Anxiety, 18,76-82. Cowan, P., Cowan, C. and Schulz, M. (1996). “Thinking about Risk and Resilience in Families” in Stress, Coping, and Resiliency in Children and Families edited by E.M. Hetherington and E.A Blechman. Mahwah, NJ: Lawrence Erlbaum. Diener، E. (2002). Frequently Asked question (FAQ’S) about subjective well-being (Happiness and life satisfaction). A printer for report and new comers.http://www./s.psych.uivc.edu/-ediener/fag.html. Diener, E. & M. Diener. (1995) Cross-cultural Correlates of Life Satisfaction and Self-esteem. Journal of Personality and Social Psychology. 68, pp. 653–663. Diener, E. & R.E. Lucas (1999). "Subjective Well-being Three Decades of Well-being", Psychological Bulletin, 125(2), P.276-302. Diener, E., & Lucas R. (2000). Explaining differences in societal levels of happiness: Relative standards, need fulfillment, culture, and evaluation theory. Journal of Happiness Studies: An Interdisciplinary Periodical on Subjective Well-Being, 1, 41-78. Diener, E. & E. M. Suh. (1997). Measuring Quality of Life: Economic, Social and Subjective Indicators. Social Indicators Reaserch. 40: 189-216. Eisen, T. M. (2006). Health and happiness in young swiss adults, Quality of care until. Geneva University Hospital, Geneva, Switzerland. Elder Avidan, D; Haj-Yahia, M.M & Greenbaum, C.W. (2009). .Divorce is a part of my life . resilience, survival and vulnerability: Young adults`perception of the implication of parental divorce., Journal of marital and family therapy. Retieved from: (http://www.proquest.com). Feldman, D. B. & Snyder, C. R. (2005). Hope and the meaningful life: theoretical and empirical associations between goal-directed thinking and life mranng. Journal of social and clinical psychology, 24(3): 401-421. Ferasat, A. A. (2005). Discussion on happiness and its determinant factors. Journals of Counseling and Psychotherapy, 4(3), 7-17. Feist, G. J., Bonder, T. E., Jacobs, J. F., Miles, M., & Tan, V. (1995). Integration top – down and bottom – up structural models of subjective well – being: A longitudinal investigation. Journal of Personality and Social Psychology, 68, 138-150. Fredrichson, B. L. (2009). Positivity: Groundbreaking research reveals how to embrace the hidden strength of positive emotions, overcome negativity and thrive. New York: Grown Publishing. Fritzsche, B. A., & Parrish, T. J. (2005). Theories and research on job satisfaction. Fruhwald, S., Loffler, H., Eher, R., Saletu, B., & Baumhackl, U. (2001) Relationship between depression, anxiety and quality of life: A study of stroke patients compared to chronic low back pain and myocardial ischemia patients. Psychopathology, 34, 50-56. Garmezy N, Masten AS, Tellegan A. (1984). Studies of stress-resistant children: A building block for developmental psychopathology. Child Development; ( 55):97-111. Garmezy N, Masten, A. (1991). The protective role of competence indicators in children at risk. In: Cummings EM, Green AL, Karraki KH, editors. Life span developmental psychology: Perspectives on stress and coping. Hillsdale, NJ: Lawrence; P.147-151. George, L. K., (2010). Still happy after all these years: Research frontiers on subjective well-beingin Later Life. Journal of Gerontology: Social sciences. 65 (3). 331 – 339. Giltay, E. J., Geleijnse, J. M., Zitman, F. G., Hoekstra, T., Schouten, E. G. (2004). Dispositional optimism and all-cause and cardiovascular mortality in a prospective cohort of eldery dutch men and women. Archives of General psychology. 61: 1126- 1135. Glasser, W. (2001). Selecting a measure of emotional intelligence: The case for ability scales. In R. bar-on and J. parker (Eds.), The Handbook of Emotional Intelligence (320-42)San Francisco, Ca: Jesse-Bass. Glatzer, W، (1991)، Quality of life in advanced industrialized countries: the case of West Germany، in Strack, F،, Argyle, M، and Schwarz, N، (eds) Subjective wellbeing: an interdisciplinary approach, Great Britain: Paragons Press, 261-279. Grewal, P. K., & Porter, J. (2007). Hope theory: a framework for understanding Death studies. Washington, 31(2): 131-154. Hamarat, E., Thompson, D., Zabrucky, K. M., Steele, D., & Matheny, K. B. (2001). Perceived stress and coping resource: Availability as predictors of life satisfaction in young, middle-aged, and older adults. Experimental Aging Research, 27, 181-196. Hawley, D. R. (2000). Clinical implications of family resilience. American Journal of Family Therapy, 28 , 101–116. Headey, B،W،, & Wearing, A،J،(1992)، Understanding Happiness، Melbourne: Longman Cheshire. Herth, K. A., Cutcliffe, J. R. (2002). The concept of hope in nursing: Hope and palliative care nursing. British Journal of nursing, 11, 977- 983. Hills,P., & Argyle, M. (2001). Happiness, introversion-extraversion and happy introvert. Personality and individual differences,30,596-608. Hilles, P., & Argyle, M. (2001). Emotional stability as a Major Diemension of Happiness. Personality and Individual Differences, 31, 1357-1364. Jones, T.G., Rapport, L.J., Hanks. R.A., Lichtenberg, P.A., 8 Telmet, K. (2003). Cognitive and psycho logical predictors of subjectiue well-being in urban older adults. The clinical neuropsychogist, 27,13-18. Joseph S, Linley PA. (2004). Positive therapy: A positive psychological theory of therapeutic practice. In PA. Linley S. Joseph (Eds). Positive psychology in practice. Hoboken, NJ: Wiley; 354–368. Karademas, C. Evangelos. (2006 ). Self-efficacy, social support and well-being the mediating role of optimism. personality and individual differences. science direct. Kashdan, T. B. (2004). The assessment of subjective well-being (issues raised by the Oxford Happiness Questionnaire). Personality and Individual Differences. 36(5):1225-32. Kumpfer KL .(1999). Factor and processes contributing to resilience: The resilience framework. In: Glantz MD, Johnson JL, editors. Resilience and development. New York: Kluwer Academic Publishers. p. 179-224. Kurbanoglu, S.S. (2003). "Self- Efficacy: A concept closely linked to information literacy and lifelong learning ". Journal of Documentation (59)(6),635-646. Kurbanoglu, S.S, Akkoyunlu, B. & Umay, A (2006). Developing the information literacy self-efficacy scale. Journal of Documentation. (62) (6),730-743. Lachman, M. E., & Weaver, S. L. (1998). The sense of control as a moderator of socials class differences in health and well – being. Journal of Personality and Social Psychology, 74 (3), 763-773. Lazarus, A. (2004). Relationships among indicators of child and family resilience and adjustment following the September 11, 2001 tragedy. The emory center for myth and ritual in American life. Available on: www.marila.Emory.edu/faculty/lazarus.htm. Lazarus, R. S., & Folkman, S. (2003). Stress, appraisal, and coping. New York: Springer. Levinger, G., & Moylan, S. J. (1994). Feeling good and feeling close. Personal Relationship, 1, 165-184. Lu, L., Gilmour, R., & Kao, S. F. (2001). Culture values and happiness: An East-West dialogue. Journal of Social Psychology, 141(4), 477–493. Lucas, R. E., Diner, E., & Suh, E. (1996). Discriminant validity of well – beinge measures. Journal of Personality and Social Psychology, 71, 616-628. Maddi, S.R &Khoshaba, D.M. (2005). Resilience at work., Brodway, AMA con.American management association, NY 10019. Mandel, G. & Mullet, E. & Brown, G. (2006). cultivating resiliency a guide for parent and school personnel .published by scholastic press . www.Scholastic. Com. Masten, A. S. (2001). Ordinary magic: Resilience processes in development. Journal of American Psychologist, 56(3), 227-238. Masten, A. S., Garmzy, N., Tellegan, A., Pellegrini, D. S., Larkin, K. & Larson, A. (1988). Competence and stress in school children: The moderating effects of individual and family qualities. Journal of Child Psychology and Psychiatry, 29 (6), 745-764. Masten, A.S & Powell, (2003). .The resiliency model.Excellent source of indepth information on resiliency. Retieved from: ( http://resilnet.uiuc. Edu/library.htmL). McMahon, D. M, (2006). Happiness_a history, New York, Atlantic Monthly. Meadows, L. A., Kaslow, N. J., Thompson, M. P., & Jurkovice, G. J. (2005). Protective against suicide attempt risk among African American women experiencing intimate partner violence. American jornal of community psychology, 36(1-2): 106-121. Moltafet,G. et al,(2010)” Personality traits, religious orientation and happiness”, Procedia Social and Behavior Aciences, v 9, p.63-67. Myers, D. G. (2002). Exploring Psychology، 3rd Ed، New York:Worth Publishers. Myers, D.G; Diener, E (1995). Who is happy? Journal of psychological science, 6, 10 – 19. Myers, D. G. (2004). Happiness. Excerpted from Psychology, 7th edition. New York: Worth Publishers. Pajares, F. (1997).Current directions in self-efficacy research. Advances in motivation and achievement.10, 9-19. Pajares, F. (1996). Self-efficacy beliefs in academic setting. Review of educational research.66, 543-578. Parker, C. P., Baltes, B., Young, S., Altmann, R., (2003). Relationships between psychological climate perceptions and work outcomes:  A meta-analytic review.  Journal of Organizational Behavior, 24, 389-416. Penninx, B. & et al, (2000). The protective effect of emotional vitality on adverse health outcomes in disabled older women, Journal Am Geriater Soc, 48, 59-66. Pinquart. M. (2009). Moderating effects of dispositional resilience on associations between hassles and Psychological distress. Journal of applied Developmental Psychology 30.p, 53-60. Rabin, B. S., Cohen, S., Ganguli, R., Lysle, D. T., & Cunnick, J. E. (1989). Bi-directional interaction between the central nervous system and the immune system. Critical Reviews in Immunology, 9, 279-312. Regalia, C., & Bandura, A. (2002). Longitudinal impact of perceived selfregulatory efficacy on violent conduct. European Psychologist, 7, 63-69. Richardson, E. Glenn. (2002). The Metatheory of resilience and resiliency, journal of clinical psychology,. 58 (3), 307-321. Rodriguze, D. (2006). Colombian happiness, hope on interdisciplinary look at the correlation between explanatory style, cultural and satisfaction. Journal of personality and social psychology, 52, 1260 -1284. Rutter, M. (1987). Psychosocial resilience and protective maechanisms, American of orthopsychiatry, 57 (3), 316-331. Ryan, R. M., & Deci, E. L. (2001). On happiness and human potentials: A review of research on hedonic and eudaimonic well-being. Annual Review of Psychology, 52, 141-166. Ryff, C. D., & Singer, B. (2002). From social structure to biology: Integrative science in pursuit of human health and well-being. In C. R. Snyder, & S. J. Lopez (Eds.), Handbook of Positive Psychology (pp. 541-554). Oxford: University Press. Salami, S. O. (2004). Affective characteristics as of determinants of academic performance of school-going adolescents: Implication for Counseling and practice. Sokoto Educational Review. 7, 145-160. Salami, S. O. (2008). Psychopathology and academic performance among Nigerian high school adolescents: The moderator effects of study behavior, self-efficacy and motivation. Journal of Social Sciences, 16 (2), 155-162. Scherer, K. R., Wallbott, H. G., & Summerfield, A. B. (Eds). (1986). Experiencing Emotion: A cross-cultural study. Cambridge: Cambridge University Press. Schwarz، N.، & Strack، F. (1991). Evaluating one’s life: A judgment model of subjective well-being. In F. Strack، M. Argyle، and N. Schwarz (Eds.). Subjective Well-Being: An Interdisciplinary Perspective. Oxford: Pergamon Press. Seligman, M, (1999). The prevention of depression and anxiety, prevention and treatment, 2, Article & Available on the word wide web http://journal.apa.org/ prevention/volume2/preoo20008a.htmI. Seligman, M. ( 2002 ), Authentic Happiness: Using the new positive psychology to realize Your potential for lasting fulfillment. New York: Free Press. Shayan, N & AhmadiGatab, T., (2012). The effectiveness of social skills training on students' levels of happiness. Social and Behavioral Sciences. 46, 2693 – 2696. Sheldon, K., M., & Elliot, A. J. (1999). Goal – striving, need satisfaction and longitudinal well – being: the self – concordance model. Journal of Personality and Social Psychology, 76, 481-497. Schimmel, J, (2009). Development as happiness: The subjective perception of happiness and UNDP's analysis of poverty, wealth and development, Journal of Happiness Studies.11, 95-111. Skinner, E. A., & Wellborn, J. G. (1997). Children’s coping in the academic domain. In S. A. Wolchik & I. N. Sandler (Eds.), Handbook of children’s coping: linking theory and intervention (pp. 387-422). New York: Plenum. Snyder, C. R. (1994). The Psychology of hope: You can get there from here. New Yourk: Free Press. Snyder. C.R. (1995). Conceptualizing ,measuring ,and nurturing hope. Journal of Counseling and Development. 73 (3); 355-360. Snyder. C.R (2000). Handbook of HOPE : Theory ,Measures and Applications.(edited by C.r.Snyder) .USA : Acaemic press. Snyder C.R. (2002). Hope Theory: Rainbows in the Mind. Psychological Inquiry,13(4), 249-275. Snyder, C.R., Harris, C., Irving, L.M., (1991). The will and the ways: development and ualidation of an individual differences measure of hope. Journal of personality and social psychology, 60 , 570. Snyder, C. R., Ilardi, S. S., Cheavens, J., Michael, L.Y. and Sympson, S. (2000); The Role of Hope in Cognitive-behavior Therapies ; Cognitive Therapy and Research, Vol. 24, No. 6. Snyder, C.R., Lapointe, A.B., Crowson , J.J & Early ,S .(1998). Preferences of high –and low hope people for self-refrential in put. Cognition and Emotion, 22:807-823. Snyder, C. R., Lopez, S. J., Shorey, H. S., Rand, K. L., Feldman, D. B. (2003). Hope theory, measarment and application to school phchology. School Psychology Quarterly, 18, 122- 139. Snyder, C. R. Rand, K. L. (2005). Hopelessness and health. In N. Anderson (Ed.), Encyclopedia of health and behavior Thousand Oaks, C. A: Sage. 521- 523. Staats, S. (1986). Hope: Expected Positive Affect in an Adult Sample. Journal of Genetic Psychology, 148(3), 357-364. Stavrova, O. Fetchenhauer, D. Schlosser, T. (2012). Why are religious people happy? The effect of the social norm of religiosity across countries, Social science Research,42 (1), 90–105. Taylor, S. E. (2003). Health psychology (5th ed.). New York: McGraw Hill. Valle, M. F., Huebner, E. S., & Suldo, SH. M. (2006). An analysis of hope as a psychological strength. Journal of school psychology, 44(5): 393-406. Veenhoven, R، (1993)، Happiness in nations, subjective appreciation of life in 56 nations 1946-1992، RISBO, Studies in Social and Cultural Transforation nr2، Erasmus University Rotterdam، Netherlands. Walters, S. (1998).self-regulated learning and college students regulation of motivation. Journal of educational psychology.90, 221-229. Waterman, A. S. (1993). Two conceptions of happiness: Contrasts of personal expressiveness (eudemonia) and hedonic enjoyment. Journal of Personality and Social Psycholgy. 64, 678-691. Werner, Emmy E., & Smith, Ruth S. (1992). Overcoming the odds: High risk children from birth to adulthood. Ithaca, NY: Cornell University Press. Wigfield, A. (1997) Reading motivation: A domain .specific approach to motivation. Educational psychologist .32, 58-59. Zimmerman, M. A., Ramirez, J., Washienko, K. M., Walter, B., & Dyer, S. (1994). The enculturation hypothesis: Exploring direct and protective eff ects on Native American youth. In H. I. McCubbin, E. A. Thompson, & A. I. Thompson (Eds.), Resiliency in ethnic minority families, Volume I. Native and immigrant American families (pp. 199-220). Madison: University of Wisconsin.

فایل های دیگر این دسته

مجوزها،گواهینامه ها و بانکهای همکار

فروشگاه فایل و خرید و فروش فایل و محصولات دانلودی دارای نماد اعتماد الکترونیک از وزارت صنعت و همچنین دارای قرارداد پرداختهای اینترنتی با شرکتهای بزرگ به پرداخت ملت و زرین پال و آقای پرداخت میباشد که در زیـر میـتوانید مجـوزها را مشاهده کنید