مبانی نظری تحقیق پسته ومشکلات تولید وتوزیع آن (docx) 48 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 48 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
فصل دوم- ادبيات تحقيق PAGEREF _Toc111298204 \h 4
تاريخچه پسته PAGEREF _Toc111298205 \h 5
1- مبدا درختان پسته PAGEREF _Toc111298206 \h 5
اظهار نظر متاخران در مورد منشا درختان پسته PAGEREF _Toc111298207 \h 9
نتيجه گيري درباره مبدا درختان پسته و نخستين مواضع پرورش آنها PAGEREF _Toc111298208 \h 13
نام ارقام پسته رفسنجان در سال 1335ش PAGEREF _Toc111298209 \h 27
نخستين مشكلات و توصيه ها و تبليغات در باب بهبود صادرات پسته و خشكبار ايران PAGEREF _Toc111298210 \h 32
مبارزه با آفت پروانه چوبخوار پسته PAGEREF _Toc111298211 \h 37
پروانه جوانه خوار پسته PAGEREF _Toc111298212 \h 38
پروانه گلبرگ خوار پسته PAGEREF _Toc111298213 \h 38
پروانه پوسته خوار ميوه پسته PAGEREF _Toc111298214 \h 39
مينوز پسته PAGEREF _Toc111298215 \h 39
پسيل پيچيده برگ پسته PAGEREF _Toc111298216 \h 39
كپك فرنگي پسته، يا قارچهاي مولد زهرابه افلاتوكسين PAGEREF _Toc111298217 \h 40
توصيه هايي در جهت پيشگيري PAGEREF _Toc111298218 \h 44
آفات انباري پسته PAGEREF _Toc111298219 \h 46
پروانه هندي PAGEREF _Toc111298220 \h 47
پيشگيري و مبارزيه با آفات انباري پسته PAGEREF _Toc111298221 \h 47
تاريخچه پسته
1- مبدا درختان پسته
به لحاظ اهميتي كه اندامهاي مختلف گونه هاي متعدد درختان پسته از نظر خوراكي و طبي و صنعتي داشته، به اين معني كه انسان از ميوه و پوسته و هسته و همچنين برگ وساقه و ريشه و صمغ آنها استفاده مي برده از قديم الايام به شناختن آنها متمايل بوده است.
در اين مبحث، تاريخچه گونه هاي مختلف پسته منظور نظر نيست، بلكه تنها تاريخچه درختان پسته معمولي، كه مغز ميوه آن مصرف خوراكي دارد، مورد توجه قرار گرفته است.
مغز پسته به عنوان يكي از خوراكيهاي مطبوع و مفيد ونيرو بخش از زمانهاي دور مورد استفاده انسان قررا گرفته، و بعدها درتركيب بعضي خوراكيها وارد شده است. علاوه بر اين رنگ سبز ويژه پسته زينت بخش انواعي از شيريني و خوراكيهاي گرم و سرد بوده است.
خواص (گياه درماني) و طبي اندامهاي مختلف درخت پسته و به ويژه ميوه آن مورد توجه حكماي قديم بوده و در نوشته هاي آنان مغز پسته براي تقويت عمومي بدن تجويز شده و در تركيبات دارويي و درماني به عنوان يك ماده موليد خون و محرك نيروهاي فعال بدن معرفي شده است.
محمد بن جرير طبري (قرن سوم ه ق) مبدا پيدايش پسته را همزمان با استقرار حضرت آدم در كره زمين نقل كرده ونوشتهاست: (گويند ميوه هايي كه خداوند عزوجل هنگام هبوط به آدم داد سي جور بود: ده ميوه پوست دار و ده ميوه هسته دار و ده بي پوسته و بي هسته بود، پوست دار: گردو و بادام و پسته و فندق وخشاش و بلوط و شاه بلوط و انار و موز زالزالك و كندر بود. و ميوهن هاي بي هسته: سيب بود و گلابي و انگور و توت و انجير و اترج شاه توت و بالنگ وخيار وخربزه).
مسعودي، جهانگرد و مورخ مسمان، نيز در سال 322 ه ق در مروج الذهب و معادن الجواهر پسته را ره آورد حضرت آدم از بهشت دانسته و نوشته است: (چون آدم از بهشت برون شد مشتي گندم و سي شاخه از درختان بهشت همراه داشت كه از آن جمله ده ميوه پوست دار بود: بادام و فندق و پسته...)
را اسطوره هاي ايراني نيز رواياتي از چگونگي پرورش درختان ميوه نقل شده است. به روايت مندرج در كتاب نوروزنامه (منسوب به حكيم عمر خيام) كيومرث اولين كسي بود كه نهال درختان ميوه را در بوستان كاشت. اما منهاج سراج تاريخنگار ايراني، صاحب كتاب طبقات ناصري، مي گويد: زوبن طهماسب- كه به روايتي همان سام نريمان بود- درختان بسيار و ميوه هاي هر جنس از كوهها بياورد و سپر غم كشت. در تورات نيز از پسته سخن به ميان آمده (در باب 43 از سفر پيدايش)، گفته شده است كه يعقوب (ع) هنگام اعزام فرزندانش به دربار حكمران مصر، يوسف (ع)، توصيه مي كند كه از محصولات سرزمين خود (فلسطين) به عنوان ارمغان برايش ببرند. در زمره اين تحف از جمله به عسل و كتيرا و پسته اشاره شده است. لفظ پسته كه در تورات آمده بدون هيچ ترديدي اشاره به ميوه درخت ديگري از خانواده درختان پسته به نام (بان) است كه به لحاظ شباهت ميوه آن به پسته، سريانيها آنرا بستقي مي گفته اند. (جرجاني، ذخيره خوارزمشاهي، كتاب 3، بخش 2، ص 72، توضيح بيشتر در همين بخش، ذيل عنوان (ريشه يابي واژه پسته) آمده است). در منابع يوناني نيز آنجا كه از پسته سرزمين شام ياد شده، اشاره به ميوه درخت بان است. جالينوس و ديسقوريدوس خواص وخصوصيات آن را شرح داده اند. ابن بيطار (قرن 7 ه) از قول ديسقوريدوس نوشته است كه محصول پسته درختان در شام شبيه چلغوزه (ميوه درخت صنوبر) است (ابن بيطار، الجامع المفردات الادويه، الجز الثاني، ص 162، و نيز ر.ك. بخش سوم، آشنايي با خواص ... پسته) درخت بان، بناست همان درختي است كه انواعش در لسان عربي با نامهاي بطم و حبه الخضرا و بان و غيره ياد شده و در زبان فارسي بان، بن، ون، سقز و خنجوك و غيره در تركي چاتلانقوش ناميده شده است. وجوه تسميه اين درختان بر حسب شكل ميوه (شبيه عدس يا نخود يا پسته كوچك) و نيز بر حسب نوع ضمغي كه از آنها استحصال مي شود تفاوت مي كند. دامنه رويش اين نوع درختان عمدتا در سرزمين ايران (در ناحيه كردستان) در دامنه هاي زاگرس است كه در جانب غرب تا سواحل مديترانه گسترش پيدا مي كند. اين توضيح بدان جهت ضرورت دارد كه تاكيدي بر وجود نداشتن درختان پسته خودرو ( از نوع پسته معمولي) در سرزمين فلسطين شده باشد و در ضمن تاييدي بر وجود درختان بطم و حبه الخضراء به صورت خودرو و در آن نواحي از قديم الايام تا عصر جانم به حساب آيد. در منابع غربي نيز بعضا به اين واقعيت كه درختان پسته معمولي در سرزمين فلسطين وجود نداشته توجه شده است. در برخي از اين منابع گفته شده: عقيده عمومي بر اين است كه پسته اي كه حضرت يعقوب (ع) از آن نام برده همان است كه اعراب به آن بطم مي گويند. درخت بطم از درختان بومي آسيا صغير است. اين درخت مقارن سالهاي نخستين توليد حضرت عيسي (ع) به سواحل مديترانه اي اروپا منتقل شده است. از درخت بطم تئوفراستوس (Theophrastus) (در منابع اسلامي تاوفر سطس 372 تا 288 ق م) و پليني ( در ماخذ اسلامي بليناس 33 تا 79 م) و جالينوس (129 تا 199 م) به عنوان يكي از درختان بومي سوريه ياد كرده اند. با وجود اين برخي از نويسندگان غربي در نوشته هاي خويش كوشش دارند كه لفظ پسته مندرج در ترجمه هاي تورات را همان پسته معمولي توجيه كنند و اصرار مي ورزند كه منظور يعقوب همان پسته معمولي بوده است. برخي از نويسندگان غربي پا را فراتر گذاشته وافسانه اي نيز بريا پيشينه پسته آورده اند تا جنبه اسطوره اي پسته را آب و تاب بيشتري بدهند. آنها مي گويند كه ملكه سبا (بلقيس) پسته را به عنوان خوراكي بسيار مطبوع استفاده مي كرد، و از اين ميوه نادر- كه از سرزمين آشور برايش ارمغان مي آوردند- خود ومهمانانش تناول مي كردند (شكل 1) اين نوشته ها جنبه تبليغات تجارتي دارد كه عموما براي بازاريابي پسته در امريكا و اروپا تبليغ مي شود، بنابراين اساسي براي اين گونه مطالب وجود ندارد.
اظهار نظر متاخران در مورد منشا درختان پسته
در مورد مبدا اصلي درختان پسته در منابع متاخر اظهار نظرهاي متفاوتي شده است در اين منابع سرزمينهاي بسياري به عنوان رويشگاه اصلي اولين درختان پسته معرفي مي گردد در برخي از اين منابع از سرزمينهايي با اسامي آسياي مركزي، خاورميانه، خاور نزديك، به عنوان مبدا اوليه درختان پسته ياد مي شود، در حالي كه از يك يا چند سرزمين به عنوان خاستگاه اوليه درختان پسته نام برده مي شود، از جمله نام ايران، افغانستان، تركستان، آسياي صغير و سوريه (شام) وفلسطين ذكر مي گردد. پاره اي هم سواحل مديترانه ومخصوصا كرانه هاي شرقي اين دريا را مبدا نخستين درختان پسته معرفي كرده اند. به طور كلي سرزمينهاي فوق در قاره آسيا ودر فاصله بين كرانه رود جيحون (در شرق) تا سواحل درياي مديترانه (در غرب) به مسافت حدود 6000 كيلومتر قرار گرفته و بين 32 تا 40 درجه عرض شمالي واقع شده است. در اينجا بدوا به پاره اي از نظريه هاي فوق اشاره مي شود وسپس نتايجي در مورد مبدا اوليه درختان به دست داده مي شود:
كارادووو (دانشمندان فرانسوي) مي گويد پسته بومي ايران و عربستان و سوريه است.
در دايره المعارفها نظريات مختلفي ابراز شده: در دايره المعارف بريتانيكا پسته بومي ايران معرفي شده است. در دايره المعارف امريكانا از آسياي غربي، در لاروس از آُسياي صغير، در دايره المعارف فارسي خاورميانه و نواحي مديترانه، در المنجد از تركستان، به عنوان منشا درخت پسته ياد شده است.
نويسندگان ايراني نيز در باب مبدا پسته اظهار نظرهاي متفاوتي دارند. برخي سابقه پسته را در ايران چهار هزار سال دانسته. برخي موطن اصلي آن را حدود افغانستان و ايران و تركيه مي دانند، و بعضي انتقال آن را (از كشورهاي آسيايي مزبور) به اروپا مقارن تولد مسيح دانسته اند. عده اي هم سابقه پسته را در ايران پنجهزار سال و در قزوين 1600 سال، و در اردكان 300 سال نوشته اند، و مي گويند در 1200 سال قبل پسته از ايران توسط اعراب به ايتاليا برده شده است.
بر توليد لوفر (ايران شناس آمريكايي كه پيرامون مبادلات فرهنگي ايران و چين پژوهش داشته) در باب برخي از ميوه ها و رستنيهاي بومي ايران نظرياتي دارد. او كه تحقيقات خود را به سال 1926 م منتشر كرده از جمله در مودر پسته چنين اظهار داشته كه پسته از ادوار باستان در زندگي ايرانيان حائز اهميت فراوان بوده است. مطابق نظر او نام درخت پسته در السنه يوناني ولاتين و ساير اروپايي و نيز در السنه عربي و تركي و روسي و ژاپني و غيره
ماخوذ ازوجه تسميه ايراني اين درخت است كه طي ادوار مختلف به ملل ديگر معرفي شده نام اين درخت در پارسي قديم پيستاكا و در پارسي ميانه (پهلوي) پيستاك بوده كه در فارسي متاخر پسته تلفظ شده است. لوفر با توجه به دامنه پراكنش درختان پسته خودروي در ايالت خراسان تاريخي متذكر مي شود كه درخت پسته معمولي بومي نواحي سغديان (سغد) و خراسان است كه در قلمرو و فرهنگي ايران قرار داشته، و هنوز هم درخت پسته در تركستان روسيه 0بخشي از سرزمين خراسان در دو سوي جيحون) داراي اهميت زياد است.
مرحوم خانلري نيز نظر مشابهي دارد. او ضمن پرداختن به ريشه لغوي برخي از رستنيها كه مبدا ايراني داشته ونام آنها به السنه ديگر راه يافته است مي گويد : (اين نكته آشكار است كه بسياري از گياهان و گلها و درختان نخست در يك ناحيه از كره زمين وجود داشته و از آنجا به نواحي ديگر نقل شده است در اين حال غالبا نام اصلي گياه يا گل يا درخت يا ميوه از زبان مردم سرزمين اصلي آنها به زبان مردم كشورهاي ديگر داخل شده و با اندك تغيير صورت رواج يافته است). دكتر خانلري سپس به لفظ فارسي پسته عطف توجه مي دهد كه كلمه پسته از آن مردم نواحي شمالي خراسان بوده است. به اعتقاد او پسته از نباتات و ميوه هاي خاص ناحيه سغد و شمال خراسان بوده است وهنوز در آن ناحيه از نباتات اصلي شمرده مي شود. اظهار نظر خانلري مبتني بر همان نظريه بر تولدلوفر است.
پروفسور گيرشمن معتقد است كه اولين درختان پسته در عصر هخامنشيان به حلب برده شده است. او در واقع سابقه پرورش درختان پسته در نواحي ساحل شرقي مديترانه را تلويحا تا آن روزگار كشانيده است. يكي از دانشمندان تونسي در باب چگونگي انتقال درختان پسته و برخي رستنيهاي ايراني به سواحل افريقايي مديترانه مي گويد كه كشتنيهاي ايران در دو عصر به تونس راه يافته است: تخست به روزگار فنيقيها، كه انرا و سيب و سبزيا به تونس آمد. دوم در عصر مهلبيها (سلسله حكومتي كه به سال 156 هق قدرت گرفت) و اغالبه (سلسله ديگري كه به سال 185 ه ق پا گرفت) كه براي نخستين بار در تاريخ شهرهاي ساحلي مديترانه مركبات (يعني نارنج و ليمو) به اين منطقه وارد شد. همچنانكه آلبالو و گيلاس و درختان ميوه دار جنگلي مانند گردو و پسته و فندق و شاه بلوط ازمغان ايران است.
اين بود نظر عده اي از دانشمندان درباره مبدا پسته يا جابه جاييهايي كه در مورد درختان آن انجام شده است برخي از اين نظرها مبتني بر مطالعه دقيق نيست، بعضي نكات ابهام آميز دارد يا بخشي از واقعيت را در بر دارد: (الف) آن دسته از اظهار نظرهايي كه مبدا درختان پسته را سرزمينهاي سوريه و آسياي صغير و فلسطين يا به طور كليتر سواحل مديترانه معرفي كرده اند درتاييد نظر خويش ماخذي مستند ارائه نمي دهند. اگر نظريه هاي آنان به استناد نوشته پليني باشد بايد گفت پليني به وجود درختاني با نام عمومي پسته ( و نه پسته معمولي) در آن نواحي اشاره كرده است. همان طور كه قبلا نيز اشاره شده پليني به درختان ديگري از خانواده درختان پسته توجه داشته است، درختاني كه در لسان عربي تحت اسامي بطم و حبه الخضراء و در فارسي به نامهاي بان وبنه يا سقز و خنجوك معروف شده است. بنابراين منظور پليني از ادوار تاريخي گزارشي دال بر وجود درختان پسته معمولي به صورت خودروي در سرزمينها مزبور ارائه نشده است. در حالي كه از وجود درختان بطم يا حبه الخضرا در ارتفاعات و دامنه هاي سرزمينهاي فوق گزارش مستند در دست است و امروز نيز از اين درختان به صورت خودرودر آن نواحي موجود است. (ب) دسته ديگري، از سرزمينهاي ايران وافغانستان و تركستان به عنوان مبدا درختان پسته ياد كرده يا تحت اصطلاح جغرافيايي كليتري از آسيايي مركزي به عنوان منشا اين درختان نام برده اند. اين دسته بدون توجه به قلمرو فرهنگي و سياسي وتاريخي ايران طي ادوار گذشته، با توجه به مرزهاي سياسي جديد اظهار نظر كرده اند. در حالي كه وقتي صحبت از مباحث مدني ادوار پيشين باشد نمي توان وجه تسميه هاي جغرافيايي و سياسي كنوني را مبدا و ملاك قرار داد ودر ديگر اين دسته از دانشمندان همان نظر لوفر و خانلر را به گونه اي ديگر بيان كرده اند كه حاوي بخشي از واقعيت منشا كلمه ايراني پسته و مبدا درخت آن و همچنين جابه جاييهاي تاريخي درختان پسته است.
نتيجه گيري درباره مبدا درختان پسته و نخستين مواضع پرورش آنها
قدر مسلم آن است كه شناخت اوليه انسان از پسته پس از ملاحظه درخت خودروي آن صورت گرفته. بنابراين مبدا اوليه درختان محدوده سرزميني است كه رويشگاههاي طبيعي پسته در آن واقع بوده است مطابق مستندات تاريخي و موجود در چنين محدوده اي در قلمرو و فرهنگي ايران بوده كه در شمال شرقي آن استقرار يافته است. سرزميني كه بعدها پارت و فرهنگي ايران بوده كه در شمال شرقي آن استقرار يافته است. سرزميني كه بعدها پارت و سپس خراسان نام گرفته، رويشگاه اصلي و اوليه درختان پسته است. حد غربي دامنه رويش درختان پسته تا نواحي نيشابور و حد شرقي آن تا نواحي بلخ و در دو سوي جيحون بوده است در اين فاصله جنگلها و توده هاي درختي و تك درختان پسته از دورترين ادوار تاريخ موجود بوده و گزارشهاي مستندي نيز درباره آنها باقي مانده است. گذشت زمان و حوادث طبيعي و مخصوصا ويرانگريهاي انساني ضايعات فراوان سنگيني بر پوشش جنگلي درختان پسته در اين نواحي وارد كرده با اين همه بقاياي آنها بر جاي مانده است. بقاياي موجود و نيز مستندات تاريخي فراوان محدوده نسبتا دقيق دامنه پراكنش درختان پسته را معلوم مي دارد. همين محدوده مبدا اوليه درختان پسته جهان بوده وكلمه ايراني پسته از گويش اهالي اين محدوده اخذ شده و همراه با معرفي محصول پسته به اقوام و ملل ديگر به زبانهاي آنها راه يافته است.
مستندات موجود نشان مي دهد كه درختان پسته در عصر هخامنشيان اهلي نشده و بجز در محدوده مزبور درخت پسته در هيچ موضعي نبوده است. بنابراين در ادوار باستان پسته صادراتي ايران منحصرا از قلمرو و فوق بوده است. گفته گير شمن در مورد انتقال درختان پسته به حلب يا نواحي ساحلي مديترانه مبتني بر سندي نيست. اگر هم هخامنشيان پسته را به آن نواحي برده اند، اين پسته محصول سرزمين پارت در قلمرو و آنان بوده است كه به عنوان يك خوراكي مطبوع نيرو بخش و استراتژيك (كم حجم و سرشار از مواد و تركيبات غذايي) از آن مصرف مي كرده اند.مسلما آشنايي ملل ديگر با پسته از طريق صادرات همين محصول بوده و آنها تا قرنها بعد درخت پسته را در اختيار نداشته اند. در منابع عهد باستان نيز، چنان كه خواهد آمد، سخني از پرورش درختان پسته در هيچ موضعي از جهان نرفته مگر آنكه در منابع پهلوي به پسته گرگاني اشاره شده است.
گزارشي در دست نيست كه مويد پرورش درختان پسته در نواحي شمال شرقي قلمرو و فرهنگي ايران باشد. به عبارت ديگر پرورش اولين درختان پسته در نواحي محدوده دامه پراكنش درختان پسته خودروي انجام نشده، بلكه در نواحي مجاور آن چنين اقدامي صورت گرفته است. اصولا وجود درختان پسته خودروي با محصول فراوان به خودي خود هر گونه انديشه براي پرورش درختان پسته خودروي با محصول فراوان به خودي خود هر گونه انديشه براي پرورش درختان را از اهالي سلب كرده وانگيزه اي براي پرداختن به چنين انديشه براي پرورش درختان پسته را از اهالي سلب كرده وانگيزه اي براي پرداختن به چنين اقدامي باقي نگذاشته است. ناصر خسرو كه خود اهل قباديان ( از توابع شمال شرقي بلخ) از نواحي پسته خيز خراسان در آن سوي جيحون بوده در قرن پنجم صريحا به اين واقعيت شاره كرده است او ضمن بازديد از شهر تون (فردوس كنوني) وبا مشاهده درختان پرورش يافته بسيار در آن ناحيه مي گويد: (در شهر درخت پسته بسيار بود در سرايها، و مردم بلخ و تخارستان پندارند كه پسته خربزه كوه نرويد و نباشيد) بنابراين پرورش درختان پسته در نواحي غربي خراسان انجام شده است. به اعتقاد نگارند اين اقدام در عصر پارتها يا اوايل دوره ساسانيان در نواحي مستعد ايالت پارت (خراسان) در حد فاصل نواحي شرق و جنوب شرقي گرگان تا ناحيه سبزوار، به جانب نواحي جنوبي نيشابور تا ناحيه قستان صورت گرفته است. انتقال درختان پسته به ساير نواحي پسته خيز ايران و ساير مناطق جهان بعد از اسلام انجام شده كه در اين ميان ناحيه قم قديمترين مناطق است كه سابقه آن تا حدود نيمه قرن اول هجري مي رسد. مستندات تاريخي و سوابق مكتوب هر يك از نقاط و مناطق پسته خيز ايران وساير نواحي جهان در بخش دوم به تفصيل آمده است. مطابق اين مستندات سوابق كاشت درختان پسته در تمامي اين نقاط و مناطق به بعد از ظهور اسلام مربوط مي شود و مبدا اوليه درختان آنها نواحي غربي خراسان و ناحيه قم بوده است. در جابجايي درختان پسته وفرهنگ باغباني آن عنصر مسلمان ايراني نقش اصلي را داشته و در اين ميان جريانهاي شيعي (كه همواره تحت پيگرد و تعقيب و تبعيد بوده) بسيار موثر بوده اند.
تا جايي كه اكثر نواحي تبعيد و گريز ايرانيان در سرزمينهاي شام و تونس به كانون اين جريانها بدل شده و در برخي از نقاط تمركزشان (متناسب با شرايط اقليمي) كاشت درختان پسته و ديگر مزروعات و ميوه هاي بومي قلمرو فرهنگي ايران آغاز شده و اسامي پارسي (پهلوي) اين گونه رستنيها يا وجوه تعريبشان تداول پيدا كرده است. براي اثبات اين نظر با توجه به مستندات موجود بايد: اولا به مروري اجمالي بر پيشينه مستند و مكتوب نقاط و مناطق پسته خيز ايران و ساير نواحي جهان (كه ارائه مستندات و شرح مبسوط آنها در بخش دوم آمده است) پرداخت. ثانيا از جريانهايي كه در مهاجرتهاي عادي يا جبري ايرانيان به سواحل مديترانه طي قرون مقدم هجري موثر بوده، در حد يك اشاره گذشت، ثالثا با انطباق دادن زمان و مكان تقريبي كاشت و پرورش درختان پسته، با كانونهاي تجمع ايرانيان و ادوار جابه جايي آنها به نتايج مورد نظر رسيد ومبدا تاريخي انتقال درختان پسته را در هر يك از نقاط و مناطق معلوم كرد:
الف) در عصر ساسانيان پسته گرگاني به لحاظ مرغوبيتش شهرتي داشته كه در منابع پهلوي (پارسي ميانه) به آن تصريح شده است. اين پسته محصول باغستانهاي ناحيه جاجرم بوده كه باركده گرگان به حساب مي آمده است. در جنوب اين ناحيه پسته زارهاي انبوه سبزوار گسترش داشته كه طي اتراق زمستاني يك اردوي صد هزار نفري سپاهيان غزنوي به مصرف سوخت وساز رسيده و براي سوخت سال بعد به غزنين حمل شده است. در راستاي جنوبي اين ناحيه قهستان قرار دارد كه سابقه كاشت درختان پسته آن قديمي و در شهر تون قديميتر است. هر سه ناحيه فوق در غرب ايالت خراسان (پارت) قرار دارد كه نزديكترين نواحي به مناطق رويش طبيعي درختان پسته خراسان است. بنابراين نخستين مواضع پرورش درختان پسته جهان محدود به همين نواحي است. احتمالا پسته زارهاي بسيار انبوه ناحيه سبزوار پيشينه طولانيتري داشته، اما تحت تاثير آوازه پسته گرگاني معروفيتي پيدا نكرده است. همچنين محتمل است به سبب عدم عبور راه ري به خراسان از ناحيه سبزوار در ادوار باستان تا قرن سوم هجري موجب توقف شهرت پسته سبزواري در ناحيه باشد، به خصوص كه راه ري به خراسان از گرگان و جاجرم مي گذشته و به طوس مي رفته است.
مطابق مستندات بعد از نواحي مذكور با سابقه ترين مناطق پرورش درختان پسته ناحيه قم است كه در سال 340 ميزان محصولش توصيف شده و درختان پسته آن مشمول ماليات شده است. با اين اوصاف پرورش درختان پسته در اين شهر مقارن ظهور اسلام بوده است. سابقه مكتوب و آوازه پسته نواحي سمنان و دامغان و قزوين كمتر بوده و اولين گزارش مربوط به قرن هفتم هجري است بنابراين آغاز كاشت درختا پسته در اين نواحي به حدود قرن پنجم مي رسد. در ايالت كرمان از يك گزارش استثنايي كه اشاره به وجود درخت پسته در جيرفت در اواخر قرن هفتم دارد. بگذريم پيشينه اش از قرن 12 هجري فراتر نمي رود. در ايالت فارس نيز يك گزارش مكتوب وجود مقاديري غير قابل تصور پسته و بادام و گردو در باغ شاهي شيراز را در عصر شاه عباس بيان مي كند. سابقه مستند پسته كاري در نواحي يزد و اردكان واصفهان و نائين ونطنز واردستان و كاشان متجاوز از 3 تا 4 قرن نيست. طي دو گزارش قديمي از غربيان به محصول پسته صادراتي ملاير وپسته عالي ايذه اشاره شده است پرورش پسته در اين دو ناحيه بعيد مي نمايد كه بعدا مورد بررسي قرار خواهد گرفت.
در خارج از قلمرو فرهنگي ايران با سابقه ترين نواحيي كه به داشتن محصول پسته در منابع اسلامي وصف شده، سواحل افريقايي مديترانه و به ويژه سرزمين تونس است اول بار مقدسي (جغرافيانويس دقيق قرن 4 ه) ضمن ارائه گزارشي از تونس است. اول بار مقدسي (جغرافيانويس دقيق قرن 4 ه ق) ضمن ارائه گزارشي از تونس، در باب محصولات آن نواحي مي گويد: از افريقا روغن و پسته و زعفران و بادام و ...خيز) و توضيح بيشتري نداده است. اما گزارشهاي قرن هشتم پرورش درختان پسته را در نواحي زاب و قفصه بيشتري نداده است. ديگر جغرافيانويسان قرن چهارم نيز اشاره اي به محصول پسته در آن نواحي ندارند، اما گزارشهاي قرن هشتم پرورش درختان پسته را در نواحي زاب و قفصه و شهر بندري قابس در سرزمين تونس تاييد مي كنند. گزارشي مقدسي مربوط به عصر حكومت خلفاي قابس در سرزمين تونس تاييد مي كنند. گزارشي مقدسي مربوط به عصر حكومت خلفاي فاطمي است كه از يك قرن پيش از آن تونس را تسخير و قيروان را مركز حكومت خويش كردند و سپس (جميع سواحل شمالي افريقا را، كه از مصر تا محيط اطلس را شالم مي شد و دو جزيره طقليه (سلسبيل) و سردانيه (از جزاير ايتاليا در جنوب كرس) ضميمه اين ممالك شد به سال 362 بناي شهر قاهره را به پايان بردند ومركز خلاقيت قرار دادند. بعد از تونس سرزمين شامل قديميترين مناطق كاشت درختان پسته است كه پيشينه مكتوب آن در منابع اسلامي ثبت شده، نظريه گير شمن در مورد انتقال درختان پسته در عصر هخامنشيان به جلب همان طور كه اشاره شد صحيح به نظر نمي رسد، زيرا جغرافيانويسان اسلامي قرن چهارم حتي (و از جمله مقدسي كه خود اهل بين المقدس در همان نواحي است) اشاره اي به محصول پسته نواحي حلب و به طور كلي سرزمين شام نكرده اند. احتمالا اولين گزارش در اين مورد مربوط به سال 440 و از آن ناصر خسرو است. انتقال درختان پسته به جزيره سيسيل نيز در عصر خلفاي فاطمي صورت گرفته كه عنصر ايراني در آن نقش داشته است. سابقه كاشت درختان پسته در جزيره قبرس و نواحي جنوبي آسياي صغير (در ديار بكر و مرعش وقاضي عين تاب و سيرت) در منابع اسلامي به دست نيامد. با وجود اين گمان نمي رود سابقه مكتوب اين اقدام به نواحي فوق (در صورتي كه در جايي ثبت شده باشد) از قرن دهم هجري فراتر رود. تمركز برخي از جماعات شيعي در اين نواحي يا تردد زائران شيعي از نواحي مزبور احتمالا در اين جابه جايي تاثير داشته است. سابقه كاشت درختان پسته در قاره امريكا واستراليا مربوط به قرن حاضر است كه مبدا اصلي آن كرمان بوده است.
ب) با توجه به شرح فوق بايد به جريانها و آمد وشدهايي كه بين نواحي پسته خيز خراسان با ساير از جريانهاي سياسي و مذهبي پايه ريزي شده يا شكل گرفته است كه پيامدهاي بس مهمي در زمينه جابه جايي فرهنگها داشته است. ايرانيان در جريان انتقال بسياري از رستنيها و ميوه ها و درختان بومي ايران و نيز روشهاي آبياري و زراعت و فرهنگ نوغانداري به سواحل مديترانه نقش اساسي و فعالي داشتند. ايرانيان با روي كار آمدن امويان در شكل گيري جريانهاي مقاومت عليه آنان نقش اساسي داشه و طي پنج قرن اين جريانها بين خراسان و سواحل مديترانه برقرار بوده است يكي از نكات بسيار مهم در اين جريانها و آمد و شدها كه به بحث حاضر (يعني انتقال كلمه پارسي پسته به ساير زبانها و به خصوص انتقال درختان پسته و فرهنگ باغباني آن) مربوط مي شود، انطباق مواضع يا كانونها اصلي اين جريانها با مراكز مهم پسته كاري پراكنده در محدوده مزبور است از اين مراكز بجز نخستين مواضع پرورش درختان پسته در خراسان (جاجرم وسبزوار و قهسان) بقيه مناطق پسته خيز ايران و ساير نقاط جهان پيشه اي مرتبط با جريانهاي قرن اول تا قرن ششم هجري دارند.
با ظهور دين مبين اسلام و سقوط تيسفون ايرانيان به سرعت پذيراي ديانت نوين شدند و با پذيرش شرايع اسلام تواناييهاي علمي و عملي خويش را در تمامي زمينه هاي فرهنگي و مدني ( با همه پشتوانه كهن و معتبري كه داشت) صميمانه در اختيار ديگر امم اسلامي قرار داده و نقش اساسي و بس مهمي در پايه ريزي تمدن نوپاي اسلامي برعهده گرفتند. در بادي امر محدوده ايفاي اين نقش در قلمرو فرهنگي ايران ساساني قرار داشت كه غالبا زبان پارسي وسيله بيان مقاصد بود. مثلا انتقال فرهنگ آبياري به اعراب و برخي امم اسلامي در ناحيه بصره در داخل همين قلمرو انجام گرفت. ايرانيان مسلمان در زمان عمربن خطاب تجارب شبكه آبياري مرغاب مرو به خراسان را در ناحيه بصره بر روي دجله منتقل كردند و حتي نام پارسي مرغاب را به يكي از نهرهاي احداثي اين شبكه دادند. در نامگذاري برخي از انهار ديگر شبكه بصره نيز واژه هاي پارسي به كار بردند. بنابر اين تسري فرهنگ ايراني ابتدا در قلمرو ساساني ياسرزمينهاي شرقي فتوحات اسلامي صورت گرفت وآشنايي امم اسلامي به ويژه عرب با ابعاد فرهنگي ايراني و اسامي پارسي پديده هاي مدني در اين نواحي آغاز شد والبته استمرار يافت. اما با روي كار آمدن معاويه به سال 41 هجري جريان انتقال فرهنگ ايراي به ساير امم سرعت ودامنه مضاعفي پيدا كرده، زيرا جماعاتي كثير از ايرانيان در نواحي دمشق اسكان جبري يافتند. از همين جا تسري فرهنگ ايراني آغاز ومعرفي محصول پسته و ديگر مزروعات بومي ايران و پديده هاي فالحتي با نامهاي پارسيشان در سواحل شرقي و ديگر سواحل مديترانه به اندازه اي بوده كه يعقوبي در اواخر قرن سوم مي گويد: « اهالي شهرهاي اطرابلس وجبيل وصيدا و بيرون همه شان قومي از پارسيان اند كه معاويه بن ابي سفيان آنان را بدانها منتقل ساخته بود.» علاوه بر اين مطابق نوشته يعقوبي ايرانيان را در شهر اطرابلس . در همين عصر مردم بعلبك نيز ايراني واهالي شهر عرقه از نواحي دمشق قومي از پارسيان وقومي از عرب توسط يعقوبي گزارش شدهاست. به نوشته يعقوبي مردم شهر طبريه قومي از اشعريان بوده اند. از جانب ديگر در دهه هاي مقدم هجري از همين قوم اشعريان عرب در ناحيه پسته خيز قم نزول كرده و صاحب قدرت واعتباري شدند. به طوري كه به سال 89 قم را از اصفهان تفكيك و آن را كوره مستقل كردند. جالب است كه در سال 439 ناصر خسرو مي گويد مردمان طبريه شيعه باشند و متذكر مي شود كه شهر صور مردمانش بيشتر شيعه اند.
در دوره يزد وقايعي سخت پيش آمد وخونريزيهاي فراوان صورت گرفت كه منجر به آمد و شدهاي بيشتر ايرانيان به خصوص طرفداران آل ابوطالب به نواحي دمشق شد، زيرا علاوه بر مواضع متبرك پيشين زيارتگاههاي ديگري در آن نواحي به وجود آمد كه به تمركز ايرانيان درآن نواحي كمك كرد. وآمد و شدهايي را به ايران ومخصوصا خراسان پيش آورد وجريانهاي مقاومت شيعي را سازمان بخشيد و شورشهايي نيز در شام به وجود آورد. فشار وظلم معاويه و يزيد بر ايرانيان باعث شده كه گروههاي كثيري به سواحل افريقايي مديترانه ومخصوصا سرزمين تونس مهاجرت كنند. كثرت و نفوذ ايرانيان تا آنجام ارتقا پيدا كرد كه حكومت رستميان را به سال 144 در شهر تاهرت سازمان دادند و 5/1 قرن بر آن نواحي استيلا داشتند. در همان عصر انبوهي از سرزمين پسته خيز خراسان در نواحي تونس پراكنده بودند. خراسانيان در شهر كهن باغايه كثرتي پيدا كرده و به همراه جماعتي از باقيمانده روميان جمعيت اين شهر را تشكيل مي دادند. از سوي ديگر قيام زيدبن علي عليه بني اميه به نتيجه نرسيد و با كشته شدن او به سال 121 فرزندش يحيي به سال 126 به ناحيه پسته خيز سبزوار نزول كرد. مطابق روايت الحاكم در قرن چهارم نوه زيدبن علي مقتول ومدفون در نيشابور به مسجد سلطان علوي شهيد بوده است. بنابر اين جريانهاي شيعي درنواحي نيشابور و سبزوار تمركز داشته است.
طبيعي است ايرانيان مستقر در نواحي ساحلي افريقا وشامل روابط فرهنگي و قومي خويش را باآمد و شدهاي مكرر به ايران حفظ كرده و با جريانهاي مقاومت در وطن خويش ارتباط داشتند. نيرومندترين اين جريانها به طرفداران ازآل ابوطالب وعمدتا در خراسان متمركز بوده واز همانجا تحت رهبري ابومسلم خراساني به نتيجه رسيد، كه حاصل آن نصيب آل عباس شد. عباسيان نه تنها به ابومسلم و جريانهاي مقاومت ايراني بلكه با آل ابوطالب خيانتها كردند. با كشته شدن ابومسلم خراساني جريانها اوج مجددي گرفت ومقاومتهاي شيعي دامنه دارتر شد، به طوري كه هارون الرشيد به منظور سركوبي آنان دوبار به خراسان سفر كرد ومامون رابه مرو گمارد. مامون تظاهر به تشيع كرد و براي جلب آل ابوطالب و خشنودي ايرانيان اقدامات ديگري به عمل آورد تا شايد منجر به كندي يا توقف جريانها شود. از جمله محمدبن ديباج كه به سال 200 در مدينه قيام كرده بود و همچنين حضرت امام رضا را با دعوتي احترام آميز به مرو فرا خواند. بعدا مراقدآن دو در گرگان و اسناباد طوس زيارتگاه و مخصوصا مشهد ازمراكز عمده تجمع و تمركز جريانهاي شيعي شد. مقارن همين ايام اولاد0اسماعيل در مدينه تحت پيگرد قرار گرفته و به قول جويني: « اولاد اسماعيل متواري شدند واز مدينه برفتند برجانب عراق وخراسان و بعضي بر جانب مغرب ». پس از اين فرار يك جريان شيعي فعال ديگر درجنوب ايران در حدود 250 هجري شكل گرفت و از آنجا به بحرين وكوفه سپس به شهر سليمه در ناحيه حمص شام سرايت و مركزيتي پيدا كرد، و از آن جا به تونس مركزيتش انتقال يافت، و دولت خلفاي فاطمي در آنجا ايجاد شد كه سرزمينهاي سواحل شمالي افريقا و جزيره سيسيل راتصرف و تا 567 هجري خلافت كردند.
جريانهاي اسماعيلي افريقا بانواحي شام و مجموعا با اسماعيليان ايران روابط مستحكمي برقرار كرده بودند. در واقع آمد و شدهاي ايرانيان تبعيدي در قرن اول و دوم كه به فراموشي مي رفت در قرن سوم توسط جريانهاي اسماعيلي تجديد شد. مسيرهاي ارتباطي بين اسماعيليان ايران و سواحل مديترانه طي قرن سوم و چهارم و پنجم همان مسيرهاي قديمي وكم و بيش منطبق بامسيري است كه ناصر خسرو در سفر هفت ساله اش ازناحيه پسته خيز خراسان تا سواحل مديترانه طي كرده است. ناصر خسرو از پرورش درختان پسته در نواحي شام ياد كرده واز پرورش درختان پسته در قهستان در ناحيه تون سخن گفته اما ضمن عبور از نواحي دامغان و سمنان و قزوين اشاره اي به درختان پسته در اين نواحي نكرده است. حدود نيم قرن قبل از سفر ناصر خسرو به شام و سواحل افريقايي مديترانه يك جريان مذهبي ديگر در نواحي دمشق و لبنان با نام دروزيه پيدا شد كه به اعتقاد محمد بن اسماعيل درزي كه گفته اند ايراني الاصل بود با همدستي حمزه بن علي زوزني موجوديت يافت و نام درزي پارسي يا دروزي گرفت و برخي خانواده هاي دروزي نام ايراني داشتند. حسن صباح نيز ربع قرن بعد از ناصر خسرو آمد و شدهايي بين خراسان و سواحل مديترانه تا دربار خلفاي فاطمي داشته وهمين مسيرها را طي كردهاست. او در بازگشت ازنزد فاطميان به سازماندهي مجدد اسماعيليان در نواحي قهستان و گرگان پرداخته و در ساير نواحي به تبليغ ودعوت دست زده است كه به قول جويني آن را دعوت جديدي خوانند». او سه سال در دامغان اقامت كرده و به سال 483 بر الموت قزوين مسلط شد. تااين تاريخ از پرورش درختان پسته در نواحي دامغان و قزني گزارش نشده است.
ج- غرض از شرح فوق تتبع در مذاهب و جريانهاي سياسي مذهبي دو قرن اول هجري و پيگيري آنها تا پايان قرن چهارم نبود، حق يا ناحق بودن اين جريانها نيز مقوله ديگري است كه دانشمندان خارجي وايراني تحقيقات فراواني در زمينه فلسفه ديني و سياسي وغيره اين جريانها به عمل آورده اند.اما ناگفتني و نكات مكتوم فراواني را درباره پيامدهاي مدني اين جريانها بر جاي گذاشته اند. لاجرم بايد شرحي كه زمينه تبيين چگونگي جابجايي پسته ( و البته بسياري از پديده ها و رستنيهاي ايراني ديگر) را فراهم كند، نقل مي شود. حاصل سخن و نتيجه اي كه از شرح فوق گرفته مي شود از اين قرار است:
1- در منابع باستاني به وجود درختان پسته معمولي در سوريه و سواحل شرقي مديترانه اشاره اي نشده، اما از وجود درختان بان يا بطم تحت نام عمومي پسته سخن رفته است. سريانيها نيز به ميوه درختان بان، به لحاظ شباهتش با پسته بستقي مي گفته اند. قطعا آشنايي مردمان آن نواحي با محصول پسته معمولي، و مفهوم واقعي كلمه پارسي پسته، بعد از اسلام و پس از استقرار ايرانيان در قرن اول هجري در آن مناطق صورت گرفته است. سرزمينهاي مزبور كه بپيش از اسلام در قلمرو روميان قرار داشته، موجب اين اشتباه شده كه برخي از دانشمندان معاصر گمان برند كلمه پسته ماخوذ از زبانهاي آرامي و سرياني يا لاتين يا يوناني است. اين اشتباه به منابع لغت و متون علمي وادبي فارسي عصر حاضر نيز راه يافته است.
2- منابع باستاني به وجود درختان پسته معمولي در سوره و سواحل شرقي مديترانه اشاره اي نشده اما از وجود درختان بان يا بطم تحت نام عمومي پسته سخن رفته است. سريانيها نيز به ميوه درخت بان، به لحاظ شباهتشان با پسته بستقي مي گفته اند. قطعا آشنايي مردمان آن نواحي با محصول پسته معمولي، و مفهوم واقعي كلمه پارسي پسته، بعد از اسلام و پس از استقرار ايرانيان در قرن اول هجري در آن مناطق صورت گرفته است سر زمينهاي مزبور كه پيش از اسلام در قلمرو روميان قرار داشته، موجب اين اشتباه شده كه برخي از دانشمندان معاصر گمان برند كلمه پسته ماخوذ از زبانهاي آرامي وسرياني يا لاتين يا يوناني است. اين اشتباه به منابع لغت و متون علمي وادبي فارسي عصر حاضر نيز راه يافته است.
3- پيش از اسلام به جز در نواحي غربي خراسان (جاجرم و سبزوار و قهستان) كاشت درختان پسته معمول نبوده است. ناحيه قم نخستين موضع كاشت درختان پسته بعد از اسلام است. جريانهاي مخالف امويان به خصوص شيعيان در معرفي محصول پسته به مسلمانان نواحي شام و تونس نقش اساسي داشته و اين محصول را به عنوان يك تحفه مهم به آن نواحي برده اند. (همان طور كه بادام و زعفران را به آن نواحي برده اند)
4- پسته يك خواراكي معمولي نيست. از اكثر خوراكيها مواد وتركيبا حياتبخش آن بيشتر و درجه فساد پذيري آن كمتر و تحت هر شرايطي قابل حمل و استفاده بوده و خلاصه يك غذاي كامل ومطبوع و كم حجم ونيرو بخش واستراتژيكي است. به همين جهت پارتها در جنگ و گريزهايشان آن را همراه داشته اند. به پيروي از سنتهاي پيشين جريانهاي مقاومت ايراني كه همواره تحت پيگرد امويان وعباسيان وسلاطين محلي ديگر بوده اند از اين خوراكي استفاده مي كرده ودر كانونهاي تمركزشان (در صورت مستعد بودن شرايط اقليمي) به كاشت آن اقدام كرده اند. 0در دژ كاليون در ناحيه پسته خيز خراسان يك گروه كوچك ايراني يك سال در برابر سپاهيان مغولان مقاومت كرد وخوراكي آنه تنها پسته و گوشت خشك بود، راك: بخش دوم) بنابراين كاشت درختان پسته در نواحي شام وسواحل مديترانه توسط جريانهاي شيعي اتفاقي نبوده است. به احتمال زياد آغاز كاشت و پرورش درختان پسته توسط ايرانيان در حدود قرن سوم هجري است . توسعه كاشت اين درختان در اين نواحي مربوط به دوره خلفاي فاطمي است. آغاز پسته كاري در نواحي شام نيز به همين دوره مربوط مي شود.
5- كاشت نخستين درختان پسته در نواحي سمنان و دامغان و قزوين بر پايي استحكامات اسماعيليان در اين نواحي است كه در اواخر پنجم صورت گرفته. علت اينكه در ماخذ به محصول پسته اين نواحي طي قرن ششم و اوايل قرن هفتم اشاره نشده.محدود بودن ميزان محصول است كه آن هم در اختيار صاحيان استحكامات بوده.
نام ارقام پسته رفسنجان در سال 1335ش
تعداد ارقام كنوني پسته در رفسنجان در دهه هاي اخير رو به فزوني گذاشته است. اين تعدد بيانگر اين واقعيت است كه باغبانان و باغداران رفسنجاني همواره براي دستيابي به ارقام بهتر با محصول انبوهتر و كيفيت مرغوبتر در تلاش و كوشش بوده اند. تعداد ارقام كنوني بيش از دو برابر ارقام ثلث قرن پيش شده است. بدون ترديد توجه و اهتمام پسته كاران در باب حصول ارقام بهتر (از جميع جهات) ادامه خواهد داشت، بنابراين آيندگان ارقام بسيار متعددي در پيش رو خواهند داشت.
در سال 1956 ويليام بمبوئر (كارشناس امريكايي در امر پسته) گزارش خود را در باب پسته ايران منتشر كرد: او ضمن يك اقامت نسبتا طولاني در ايران تجارب فراواني كسب نموده و نيز واقعياتي از باغباني و باغداري و تجارت پسته در ايران را در گزارش خويش منعكس كرده است. بمبوئر ارقام مختلف پسته در ايران را در گزارش خويش وصف كرده كه به لحاظ اهميت و قدمت نسبي آن در اينجا نقل مي شود.
قرمزو: پسته اي كه در سابق بيشتر مورد توجه بوده، درخت اين واريته محصولش كم و نامنظم است. به همين دليل درختاني كه با اين پيوند بارور بودند غالبا يا قطع شده يا با واريته اوحدي و غيره پيوند خورده اند.
ابراهيمي: (نام يك توليد كننده پسته) اين واريته مدتي است كه شناخته شده، ولي اخيرا به لحاظ مرغوبيت محصول آن كاشت اين رقم توسعه زيادي پيدا كرده است.
ممتاز: (بعضي اوقات با نام خندان از آن ياد مي شود) در چند محل به صورت آزمايشي كاشته شده است. داراي خوشه هاي بزرگ است. چنانچه يخبندانهاي بي موقع (دير) اتفاق نيافتد، همه ساله محصول مي دهد. در اين صورت تا دانه هاي پوچ (توخالي) خواهد بود. ممكن است كمبود مواد غذايي و آب يا فقدان گرده مناسب موجب خالي بودن دانه ها باشد (و بتوان با تامين آنها اين نقيصه توخالي بودن دانه هاي پسته را مرتفع كرد) دانه هاي رقم ممتاز 22 تا 23 بطور معدل يك اونس است.
اوحدي: اين واريته در بيست سال اخير به لحاظ اهميت و مرغوبيتش توسعه يافته (يعني از حدود سال 1313 شمسي) و چنانچه يخبندان دخالت سوء نداشته باد همه ساله محصول مي دهد. دانه هاي اين رقم بر روي خوشه هاي بزرگي رشد مي كنند. به لحاظ اينكه نسبتا ديرتر به گل مي نشيند از خط يخبندانها تا حدودي مصون مي ماند. جنش مغز آن مطلوب و نسبت دانه هاي خندان زياد است. در نقاطي كه داراي خاكهاي فقير و منابع تامين آب كم باشد اندازه دانه ها به نصف تقليل پيدا مي كند و در حدود 40 دانه در هر اونس خواهد بود. احتياج اين رقم به مواد غذايي (كود حيواني، كود سبز، خاك شوره) بيشتر از ساير ارقام مي باشد. دانه هاي اين واريته به هنگام بريان كردن (يا تف دادن) دهان باز مي كنند. بعضي اين ويژگي را از نظر فروش جالب نمي دانند. اين واريته نام خود را از اولين كسي كه آن را كاشته اخذ كرده است.
سبز پسته: در نوق كاشته مي شود (نوق مجموعه 72 آبادي و در 54 كيلومتري شمال غربي رفسنجان واقع شده است). واريته اي است با پوسته سبز كه بر روي خوشه هاي بزرگي مي رويد. رنگ سبز آن به تدريج با رسيدن محصول از ميان مي رود.
سفيد پسته: (از محصولات نوق) پوسته و پوست اين واريته هردو رنگ كمي دارند. بيشتر پسته صادراتي به امريكا از همين رقم است. چون به نظر مي آيد كه نيازهاي غذايي (آب و كود) اين رقم از ساير ارقام كمتر است و محصول آن نيز خوب است كاشت آن از مدت زماني قبل عموميت پيدا كرده است. هر اونس آن به طور متوسط 22 تا 26 دانه مي باشد و اين اندازه اي است كه غالبا مورد توجه و پسند امريكاييان است.
شستي: اين واريته مدت مديدي است كه در رفسنجان معمول بوده اما اخيرا با اين وجه تسميه نامگذاري شده است مخصوصا در نواحي شمالي رفسنجان در حدود قريه فخر آباد (در 9كيلومتري شمال غربي رفسنجان) به خوبي رشد مي كند. در حال حاضر كاشت آزمايشي آن در نوق و نواحي ديگر تحت بررسي است. شكل دانه آن همانطور كه از نامش پيداست شبيه انگشت شست انسان مي باشد.
واحدي: اين رقم درشت ترين واريته محلي مي باشد كه تابه حال شناسايي شده است؛ به طوريكه هر اونس آن 18 دانه است اين رقم بهترين قيمتها را در بازار تهران دارد اما متاسفانه محصول آن كم است و در صورتي كه كود و آب كم باشد تعداد زيادي از دانه هاي آن پوچ يا توخالي مي شود.
ساير ارقام نامگذاري شده در رفسنجان و نواحي اطراف آن از اين قرار است:
بادامي: احتمالا اين رقم سابق بر اين عموميت بيشتري داشته است.
كدويي: اين رقم از جنس نامرغوب مي باشد.
كرمان (يا كرماني): اين رقم درختان قوي دارد و هرساله محصول مي دهد. در نوق عاملي مانع رسيدن محصول آن مي شود و قبل از رسيدن دانه هاي آن مي ريزد. اين درخت جهت بهره وري و تزيين مناسب است.
رباطي: مغز اين واريته داراي پوستي به رنگ قرمز سير است و دهان آن تا حدودي سياه به نظر مي آيد.
راوري: اين رقم دانه هاي كوچكي دارد و نام آن از ناحيه راور واقع در 150 كيلومتري شمال كرمان اخذ شده است.
بمبوئر درباره نام ارقام پسته در قزوين و دامغان نوشته است: استفاده از نام واريته در قزوين و دامغان عموميت چنداني پيدا نكرد است اما اخيرا ارقام خندان (ممتاز) بر روي تعدادي درخت پيوند شده است. در اين ناحيه سه واريته ديگر نيز مشاهده شد كه عبارت است از: شاه پسند، بقالي و تجارتي.
به طوريكه برآورد شده در حدود 5درصد محصول پسته دامغان از رقم شاه پسند است و در حدود 60درصد از مجموع محصول پسته دامغان به اندازه اي نامرغوب مي باشد كه غير قابل فروش است. با استنباطي كه شخصا در يك مسافرت كوتاه به دامغان داشته ام، به نظر مي رسد كه عمده ترين دليل نامرغوبي محصول پسته اين ناحيه ناشي از نامناسب بودن شرايط اقليمي نيست، بلكه بدان دليل است كه باغداران اين ناحيه كوشش شايسته و موكدي براي اين كشت مبذول نمي دارند و عمده تلاش خود را مصروف امور كشاورزي غير از پسته مي كنند. در سال 1342 يكي از كارشناسان وزارت كشاورزي مشخصات و اندازه ارقام مهم پسته ايران را به شرح جدول شماره ثبت كرده است.
نخستين مشكلات و توصيه ها و تبليغات در باب بهبود صادرات پسته و خشكبار ايران
در دوره قاجاريه فساد و تباهي اركان حكومت را فرا گرفته بود. بازرگاني خارجي و صادرات خشكبار و پسته ايران زير نظر قدرتهاي خارجي انگليس و روس انجام مي گرفت. بنابر نوشته سديد السلطنه كبابي: در پانزدهم سرطان سال ئيلان ئيل شانزدهم رمضان سال 1335 قرارداد شجاع نظام نايب الحكومه بندر عباس طبق دستور قونسولگري انگليس اداره بلديه اي در بندر عباس تاسيس و تعرف ذيل برقرار و به نام عواض شهري به موقع اجرا گذاشته، حقيقتا اداره بلديه اي در تحت نفوذ و اقتدار خارجه تاسيس نموده، به هيچ وجه حكومت و ملت قدرت در مداخله به امور آن نداشته، عوايد آن بعد از مصارف توسط حكومت و ملت قدرت در مداخله به امور آن نداشته، عوايد آن بعد از مصارف توسط قونسولگري انگليس در بانك موديعه گذارده، رئيس بلديه مطيع صرف قونسلخانه بوده:
تعرفه بلديه عباسي: از گندم و جو و هيمه و زغال و كاه و بريده يك بار شتر 6 شاهي و يك بار الاغ 3 شاهي دريافت دارند. از روغن يك بار، خواه شتر خواه الاغ، دو قران، از بادام و كشمش و پسته و زيره و نخود يك بار شتر دو قران....
در مرزهاي روسيه و ايران صادرات پسته و خشكبار ايران وضع بهتري نداشته است. به موجب ماده 4 قرارداد تجارتي وگمركي، كه در تعقيب عهدنامه ننگين تركمن چاي در 23 فوريه 1828 (4 اسفند 1207 ش) ميان روسيه وايران منعقد گرديد، حقوق گمركي برابر 5 درصد از روي قيمت مقرر شد، و نتيجه انعقاد اين عهد نامه و عهد نامه اي كه ميان ايارن و انگلستان در سال 1841 منعقد شده بود استقلال گمركي ايران از دست رفت. در 27 اكتبر 1902 ميان ايران و روسيه بيانيه گمركيي به امضا رسيد كه به موجب آن حقوق گمركي روسيه براي كالاهاي صادراتي ايران افزوده مي گشت. ولي حقوق گمركي كالاهاي وارده از روسيه فوق العاده كاهش مي يافت. دكتر ويشارد، پزشك امريكايي، در گزارش خود تحت عنوان بيست سال در ايران ضمن تجزيه و تحليل اوضاع كشاورزي و اقتصادي وتجارت خارجي ايارن در سال 1906 با گله مندي مي نويسد «كسي نمي تواند ادعا كند كه امريكاييها چشم طمع به تجارت با ايران دوخته اندف در حالي كه روسيه 16714716 دلار، بريتانياي كبي 6938910 دلار، هند انگليس 3586372 دلار، فرانسه معادل 1682418 دلار، اتريش مجارستان معادل 1137178 دلار، آلمان معادل 573620 دلار، چين 137758 دلار كالا به ايران فروخته اند و كمترين رقم معادل 22618 دلار به امريكا تعلق دارد. با اين همه روسها انتظارشان بيشتر از اين بوده و عهدنامه تركمن چاي تحميلي و بيانيه گمركي منضم به آن را كافي نمي دانسته اند. در سال 1305 ق يك مامور روس نوشته است «عدم گسترش تجارت روس در ايران تا به حال مديريت روسها كاري نكرده ايم كه دايره تجارت خود را با ايران گسترش دهيم. دليل عمده عدم پيشرفت تجارت ما هم اين است كه كمپاني مشهور قفقاز و عطارد، با ما از در حسد داخل شده است و توضيح اين مطلب به طريق زير ذكر مي شود: اين كمپاني به قدري قيمت حمل و نقل مال التجاره و امتعه را زياد كرده كه حتي تجار روس هم نمي توانند امتعه و مال التجاره خود را از روسيه به خارج انتقال دهند. از طرف ديگر، اين سد بزگري براي تجارت روس درايران محسوب مي شود كه تمام تجارت ايران در دست ارامنه افتاده است. » در گزارش ديگري آمده است « سياست روس و انگليس در ايران اگرچه انگيزه متفاوت داشت اما تا حدي همانند بود هر يك مي كوشيدند كه از راههاي مختلف برتري خود را بر ايران تحميل كنند، مهمتريناين راهها عبارت بود از نفوذ در شخص پادشاه و صدراعظمهاي او بازرگاني وامتيازات و تهديدات. براي به كار بردن هر يك از اين راهها روس و انگليس هر كدام نيازمند بودند كه هر چه بيشتر به خاك ايران دست اندازي و دست ديگران را از آن كوتاه كنند.»
از ماخذ عهد قاجار رساله اي جالب بر جاي مانده كه از اوضاع نابسامان اقتصادي وتجارت خارجي ايران و نيز بسته بندي نامرغوب پسته و خشكبار صادراتي ايران خبر مي دهد.
نويسنده اين رساله حسن خداداد آذربايجاني نام داشت كه از كارگزاران دولت و منشي سفارت ايران در اتريش بود. او ساليان دراز در وين مي زيسته و نماينده ايران در نمايشگاه بين المللي امتعه در وين بوده است. حسن خداداد رساله خود را تحت عنوان يادگار خسن از آثار وين نگاشته و در وين به چاپ رسانده و براي آگاهي هموطنان خود به رايگان در سال 1290 ق منتشر نموده است. او در اين رساله از جمله نوشته است:
«گروهي از اهل ني پون (ژاپن) به مدت 10 تا 15 سال به فرنگستان آمدند، ديدند و آموختند و رفتند تاسيسات تازه بر پا داشتند، و خود را از امتعه فرنگي خلاص نمودند. همه پيش رفتند و ايران واپس ماند، و كارش به جايي خواهد رسيد كه براي كاغذ پيچيدن دكان عطاري هم محتاج روسيه خواهد شد. حالا كه از محصولات صنعتي فرهنگي خلاصي نداريم، دست كم فلاحت خود را رونقي بدهيم، اگر فرنگيان چشم از زراعت پوشيده و به حرفت و صناعت چسبيده اند، از اين رهگذر است كه از 150 سال پيش راه مداخل خودشان را دريافته اند و دانستند چگونه سايرين را كه درخوب غفلت بودند، محتاج خويش گردانند به رواج صنعت پرداختندف تا حدي زراعت را به كشت صنعتي منحصر كردند... پس به كار فلاحت هم توجه داشتند. به همين قياس ايران هم مي تواند كشت پنبه و برنج و توتون را توسعه بدهد، در پاك سازي ابريشم دقت نمايد و محصولات كشاورزي را به خارج صادر كند تا بدين وسيله هم اهل زراعت از گدايي و بي چيزي رها بشوند و هم در كشور زمين خالي نمانده و دولت نيز از ثمره حاصلات ايشان استفاده و استفاضه كند. ديگر اينكه خشكبار مي تواند رقم مهم صادرات ما باشد. اكنون از آذربايجان وخراسان سالي زياده از 1000000 لنگه خشكبار به روسيه صادر مي گردد. گرچه خشكبار ايران مرغوبتر از مال ايتالياست نصف مداخل آن را نداردف توضيحش اينكه اهالي ايتاليا از مصارف جزئي مضايقه ننموده، كالاي خودشان را پاكيزه و مطابق سليقه جور كرده، در قوطي هاي ملوم و مشكل كه مشتري از ديدن آنها ميل خريد نمايند آورده به جلو داده، و به بهاي گران مي فروشند به عكس ما كالاهاي خود را پاك نشده در صندوقچه هاي شكسته، گردو خاك خورده، و درجوال هاي چركين آورده به بازار عرضه مي داريم. برخي مردم از همه جا بي خبر اعتراض مي كنند كه از كي خشكبار داخل امتعه تجارتي شده؟ جواب بايد داد: اي بي آگاه دلم مي خواهد آمده تا ببيني زغال و هيزم فروشان و بايعان گند و جو اين شهر كه در نظر شما به منزله پيله ورند، دم از صد هزار تومان معامله و سرمايه زده ، باخرير فروشان دوش به دوش مي روند. اگر هم خشكبار متاع تجارتي نباشدف ابريشم كه هست، تجار ايراني تا كنون چه رونقي به بازار ابريشم داده اند؟ و كدام منافع را در آب باب به مملكت رسانده اند؟ ابريشم رشد 50 سال پيش هم وضع حالا را داشت و بازار آن هنوز به بازار ژاپن و ايتاليا نمي رسد. جميع كارخانه هاي حرير بافي آذربايجان 30 سال است خوابيده و از كار افتاده اند. عذري كه مي آورند اين كه: حريرپات فرنگي در روسيه مرغوب گشته و مال ايران را نمي پسنديدند. و حال آنكه فقط بي اعتنايي و سهل انگاري سبب شده كارخانه هاي شعربافي و ساير مزدوران ايران بيكار بمانند و مردم براي كسب روزي خوي جلاي وطن كنند. اين مهاجران ايراني در عثماني به تنباكوفروشي ؤ آب فروشي مشغول اند يا در شهرهاي روسيه زندگانيشان را به بقالي و قصابي و فعلگي مي گذرانند. الان در بلاد عثماني زياده از يك صد هزار و در روسيه 90000 ايران مهاجر هستند، از دست دادن اين جمعيت بر دولت و ملت گران تمام مي شود و خود باعث خرابي ملك است... خوب است تجار ايراني در اين بدنامي خود بينديشند و از آسيب اين نوع شهرت زيان آور غافل نباشند.»
نويسنده رساله با دلسوزي، دانشوران و نيكجويان را فرا مي خواند كه به تحريك قلم و همت بلند اصناف مردم را به راه ترقي ترغيب كنند كه ديگر نگويند: « ايران نظم پذير نيست، انصاف نباشد، ما ايرانيان كه دم از وطن پرستي مي زنيم در فكر ملك و ملت نباشيم، و از فرنگيان واهالي ني پون در باب نگهداري مملكت خود مان عبرتي نگرفته باشيم.»
در سال 1335 ق سيدمحمد علي جمال زاده طي بررسي اوضاع اقتصادي ايران، ضمن تمجيد از پسته كرمان اهميت بسته بندي خشكبار و ميوه ايران را يادآور شده است: صادرات ميوه را در ايران مي توان به پايه هاي بلند رسانيد، و اول قدم در اين راه عمل آوردن آنهاست موافق مذاق ممالك اروپا و مخصوصا در صندوق و در قوطي چيدن آنها، به طوري كه در راههاي طولاني و صعب العبور ايران تلف نشود و به صورت خوبي به نقاط منظوره برسد.»
در سال 1304 ش يكي از صاحبنظران در كتاب كليد استقلال اقتصادي ايران ضمن تاكيد بر تبليغات درباب محصولات صادراتي نوشته است « تبليغات اقتصادي هرقدر هم براي ما گران تمام شود در آتيه منافع سرشاري براي ما تامين خواهد كرد». در سال 1310 مرحوم مسعود كيهان اظهار نظر مي كند كه بدون اغراق مي توان گفت كه اختصاصات طبيعي اغلب ميوه هاي ايران به قدري مساعد است كه خشكبار حاصله از آن مي تواند اعلي ترين خشكبار باشد، و قسمتي از خشكبار ايران كه عمل آوردن آن تا اندازه اي محتاج به زحمت زياد نيست از قبيل پسته و بادام دامغال و گردوي دماوند، به واسطه مرغوبيت در شمار بهترين خشكبار دنيا محسوب مي شود».
مبارزه با آفت پروانه چوبخوار پسته
مبارزه با اين آفت و حتي كنترل آن بسيار مشكل و مستلزم دقت زياد است. زيرا دوره اي كه حشره بر روي درخت ديده مي شود كوتاه است، و مبارزه و سمپاشي بايد در همين دوره كوتاه انجام گيرد. اين فرصت كوتاه در دو مرحله قابل حصول است: نخست سمپاشي آخر زمستان مقارن ايامي كه كرمينه ها از مجاري خارجي مي شوند وبراي تنيدن پيله و تبديل به شفيره فعاليت مي كنند. دومين فرصت سمپاشي هنگامي است كه كرمينه ها از تخم خارج شده اند، ولي هنوز به داخل شاخه ها رسوخ نكرده اند. به باغداران توصيه مي شود به منظور مبارزه با اين افت با مراكز تحقيقاتي افات پسته تماس گرفته و از متخصصان وكارشناسان مربوط راهنمايي و كمك بگيرند.
پروانه جوانه خوار پسته
كرمينه اين حشره telphusa pistaciae از تخم ريزي پروانه اي بر روي جوانه درخت به وجود مي آيد. كرمينه ها از كنار جوانه هاي ميوه دهنده يا رويشي شروع به تغذيه مي كنندو مانع رشد مطلوب جوانه ها و به ثمر رسيدن آنها مي شوند. اين افت كاملا جديد است و هنوز در مناطق پسته خيز ايران به طور وسيع انتشار نيافته است. سمپاشيهاي عليه آفات ديگر موجب كنترل اين آفت نيز مي شود.
پروانه گلبرگ خوار پسته
خسارت اين پروانه Gelechia pistaciae عمدتا مقارن به گل نشستن درخت پسته و رويش برگهاي تازه است. كرمينه اين افت از گلها و برگهاي جوان و تازه رسته ظريف درخت تغذيه مي كند. در سالهاي اخير اين افت انتشار بيشتري يافته است. كنترل اين افت در ضمن مبارزيه و سمپاشي عليه ساير آفات مهم پسته انجام پذير است.
پروانه پوسته خوار ميوه پسته
خسارات اين آفت Arimania komaroffi با انتشار ده پانزده ساله پروانه آن مشاهده شده است. دامنه پراكنش و انتشار آن محدود است، و بيشتر از همه جا در مناطق پسته كاري استان اصفهان در نواحي شاهين شهر و گز و برخوار ديده شده است. اين حشره در هر سال دو نسل دارد. كرمينه نسل اول از ميوه هاي خيلي جوان و ريز پسته تغذيه مي كند و لاروهاي نسل دوم از پوسته سبز و نرم روي پسته به تغذيه مي پردازند و موجب پوكي و بدون مغز شدن پسته و بدمنظره بودن شكل ظاهري آن مي شوند. مبارزه با اين آفت مستلزم مشورت با مراكز تحقيقاتي آفات پسته است.
مينوز پسته
مين يا مينوزهاي حفر شده توسط اين حشره Stigmella promissa stgr. در برگ درخت پسته باريك و طويل و سينوسي شكل است. اين آفت غالبا به درختاني كه گرفتار مضيقه كم آبي هستند خسارت وارد مي آورد، بنابر اين خسارات آن محدود و موضعي است.
پسيل پيچيده برگ پسته
اين حشره Aganoscena viridis در اكثر مناطق پسته خيز ايران انتشار دارد و هر ساله داراي يك نسل استفاده. زيست زمستاني آن به صورت تخم است. تخم گذاري حشره در مجاورت جوانه هاي گل دهنده و رويشي شاخه ها انجام مي گيرد. در اوايل بهار مقارن رويش جوانه هاي درخت، پوره ها نيز از تخم خارج مي شوند و بر روي برگهاي تازه رسته جوان به تغذيه مي پردازند و موجبات جمع شدن سطح برگ و پيچيده شدن پوره پسيل در قسمت لوله شده برگ فراهم مي شود. پراكنش و تراكم اين آفت در مناطقي كه با آفات شيره خشك و شيره تر مبارزه مي شود به حداقل رسيده است. اما در مناطقي كه در باغهاي پسته در ماههاي فروردين و ارديبهشت سمپاشي انجام نمي شود، احتمال كثرت و تراكم جمعيت اين آفت و طغيان آن وجود دارد. در اين صورت مبارزه و سمپاشي ضرورت پيدا مي كند. مبارزه و سمپاشي در اواخر زمستان و قبل از تورم جوانه هاي درخت اثر قطعي دارد.
كپك فرنگي پسته، يا قارچهاي مولد زهرابه افلاتوكسين
گروهي از قارچهاي موسوم به آسپرژيلوس فلاوس aspergillus flavus در محيط تغذيه اي خويش زهرابه اي ترشح مي كنند كه آن را زهرابه را افلاتوكسين ناميده اند. قارچهاي مولد اين زهرابه از دسته كپكهاست كه در محيط مغز پسته هاي مرطوب تكثير پيدا مي كنند. به اعتقاد نگارنده خساراتي كه زهرابه اين كپكها بر پسته ايران وارد آورده در پانزده ساله اخير در تبليغت چند برابر وانموده شده است. بدون ترديد اين تبليغات از واقعيت بدور است، و با جرئت مي تان گفت توطئه اي است كه از جانب رقباي تجارتي پسته ايران با مهارت طراحي و برنامه ريزي شده است. بي گمان آنها با زهرابه تبليغات قصد مسموم كردن افكار مشتريان قديمي پسته ايران را دارند تا با ايجاد اخلال در بازار از پيش فراهم شده ايران در سطح جهاني خود جاي آن را بگيرند، چرا كه رقابت سالم با پسته ايران براي آنها ممكن نشده است، بنابر اين بايد براي تخريب مقام والا وجايگاه خاص پسته ايران در ذغئقه ها و انظار جهاني سياست اتخاذ و امكانات خود را تجهيز مي كردند. از اين رو آنها يك زهرابه پارازيتي واقعي را با تبليغات مسموم عليه پسته ايران در آميختند. به اين دليل بايد براي سبب شناسي اين گروه قارچها يا پارازيتها و همچنين آثار زيانبار الودگيهاي زهرابه آنها بر روي پسته ايران دو مقوله جداگانه قايل شد: يكي همان اثرهاي واقعي زهرابه افلاتوكسين و ديگري تبليغات مسموم در اين باب. از طرف ديگر
مسجل است كه قارچهاي مولد زهرابه موصوف در ايران سابقه اي نداشته و اول باريك محموله صادراتي پسته ايران به سال 1971 به مقصد (امريكا) در مظان آلودگي افلاتوكسين قرار گرفته و از بنادر مقصد امريكا به مبدأ آن (ايران) عودت داده شده است و جنجال تبليغات مسموميت پسته ايران بلند گرديده و مخصوصا در سالهاي اخير اوج گرفته است. چرا و چگونه اين محموله به اين آفت گرفتار شد؟ در داخل كشتي و در بين راه طولاني ارتباطات ايران و امريكا؟ در بنادر مرطوب مقصد؟ در انبارهاي بندري؟ كدام دست آلوده اي و از چه آستيني بدر آمد و زهرابه افلاتوكسين را عليه پسته ايران تجهيز كرد؟ بدون ترديد اگر براي باغبانان ايراني با سنجيدگي تمام نسبت به نامگذاري قارچ مولد زهرابه افلاتوكسين اقدام مي كردند. همچنان كه با دقت و ظرافت نامهاي متناسب و موزن گموز و ماسو را براي دو قارچ ديگر برگزيدند، يا همان گونه كه در نامگذاري دهها رقم پسته يا انگور عمل كرده اند بي گمان براي قارچهاي مولد زهرا به افلاتوكسين نامي انتخاب مي كردند كه با ماهيت واقعي و منشا آن كاملا تناسب داشته باشد. به گمان نگارنده باغبانان ايراني نامي مشابه وجه تسميه كپك فرنگي براي اين قارچها بر مي گزيدند، با اين تفاوت كه نام انتخابي آنها به ماهيت اصلي اين قارچها نزديكتر بود يا مفهوم لفظي آن نام انتخابي، هويت واقعي و منشا و مسئولي و مسبب اصلي اين قارچها را در ذهن متبادر مي كرد.
دو نوع كپك يا قارچ به نامهاي آسپرژيلوس پارازيتيكوس A. PARASITIFCUS آسپرژيلوس فلاووس در تراوش زهرابه افلاتوكسين و مسموم كردن مغز پسته از ساير قارچهاي اين گروه – قدرت بيشتري دارند. قارچ اولي قابليتش به مراتب بيشتر از قارچ دومي است. اين قابليت وقتي مي تواند بروز كند كه محيط مناسبي براي رشد و تكثير قارچهاي موصوف در درون پسته در درون پسته يا در مغز آن پيدا شود. چنين محيط مناسبي در داخل مغز تنها وقتي مي تواند ايجاد شود كه پسته يا مغز دچار رطوبت زدگي شود يا درجه رطوبت طبيعي مغز به نحوي ارتقاء پيدا كند.
مغز پسته خشك در شرايط طبيعي بين 5 تا 5/7 درصد آب و حدود 45 تا 50 درصد چربي و 20 تا 22 درصد مواد پروتئيني دارد، و بقيه تركيب آن از سلولز و مواد رنگي و معدني تشكيل مي شود. حال اگر پسته خشك در محيط مرطوب يا درون آب قرار گيرد مغز آن مقداري رطوبت را جذب مي كند و تا حدي متورم مي شود. پسته هاي مرطوب قابليت جذب افات را پيدا مي كنند يا كپك مي زنند. بنابر اين مغز پسته رطوبت ديده محيط مساعدي براي رشد و تكثير انواع كپكها و از جمله قارچهاي مولد زهرابه افلاتوكسين ياكپكهاي فرنگي است، و مخصوصا قابليت زيادي براي رشد قارچ نوع اول پيدا مي كند. قارچهاي موصوف در درون مغزهاي رطوبت ديده اي كه ميزان رطوبت ديده اي كه ميزان رطوبت مغز آنها از 13 درصد بگذارد به سرعت رشد مي كنند و ضمن فاسد كردن مغز مقداري زهرابه نيز در درون پسته تراوش مي نمايند.
مبارزه با اين قارچ در درون مغز پسته تا به امروز تقريبا لاينحل مانده است. در حالي كه از ميان بردن اين قارچ توسط مواد شيميايي و قارچ كش ميسر است، اما مشكل در اينجاست كه اين مواد شيميايي و قارچ كشها به نوبه خود براي سلامتي اانسان زيانبار و درجه مسموميت برخي از آنها از زهرابه افلاتوكسين بيشتر است و نمي توان مغز پسته را به اين گونه مواد آلوده كرد. بنابر اين همان ضرب المثل فارسي (در پيشگيري از بروز اين قارچها) يك مصداق واقعي و شايسته و سنجيده است كه دنيايي از حكمت و تجربه نياكان ما را در خود دارد، گفته اند: علاج واقعه را قبل از وقوع بايد كرد. بنابر اين مهمترين عامل پيشگيري از بروز اين قارچها دور نگهداشتن محصول پسته از هرگونه تماس با رطوبت است. زيرا رطوبت و شرايط مرطوبي محيط است كه رويش و رشد انواع قارچها و كپكها را فراهم مي كند. خوشبختان شرايط خشك و نيمه بياباني مناطق پسته خيز ايران مانع بسيار بازرگي براي رشد و تكثير اين قارچهاست، در حالي كه در شرايط اقليمي مديترانه اي يا مرطوبتر اكثر مناطق پسته خيز جهان، زمينه مطلوبي براي رشد و تكثير اين قارچها به صورت طبيعي فراهم است.
بر اين اساس محصول پسته ايران بر روي درخت كمتر ممكن است به اين آفت گرفتار آيد. مگر اينكه برداشت محصول به تاخير افتد، يا به عللي به موقع انجام نگيرد و در معرض بارندگيهاي پاييزي واقع شود. يا ريزش هاي جوي بي موقع و نابهنگام محصول پسته روي درخت راخيس كند، در اين صورت ممكن است فضاي مرطوب و شرايط لازم براي تكثير و فعاليت قارچهاي مزبور آماده شود.
توصيه هايي در جهت پيشگيري
مراعات نكات زير تنها توصيه هايي است كه در جهت پيشگيري مي تواند تا پيدا شدن روشي مناسب براي مبارزه قطعي با اين گونه قارچها مفيد باشد:
الف- با آفات و حشرات مغز خوار پسته به موقع مبارزه شود. زيرا تغذيه كرمينه ها يا لاروهاي اين حشرات از مغز پسته و بر جاي گذاري فضولاتشان در داخل پسته محيط مناسبي براي سرايت و رشد اين گونه قارچها فراهم مي آورد.
ب- در برداشت محصول ترتيبي اتخاذ شود كه پسته هاي جمع آوري شده از روي درخت اولا با خاك وآلودگي هاي ديگر تماسي پيدا نكند، ثانيا محصول جمع آوري شده در هر روز به اندازه اي باشد كه در همان روز پوست نرم روي آنها جدا شود. بنابر اين پسته هايي با پوست رويي نرم نبايد چندين ساعت روي هم انباشته شوند، زيرا رطوبت طبيعي پوست نرم به درون دانه ها سرايت مي كند و دم و دماي حاصل محيط مستعد كپك زدگي و شرايط زيست مطلوب قارچهاي مولد زهرابه را فراهم مي آورد. به علاوه رنگ طبيعي پوست سخت پسته و نيز مغز را تغيير مي دهد. ثانيا پسته هاي جمع آوري شده از روي زمين و نيز از شاخه هايي كه در مجاورت و تماس با خاك بوده اند با محصول سالم باغ مخلوط نشود، رابعا دانه هاي پسته صدمه ديده كه ظاهر آنها دلالت بر آفت زدگي و بيماري دارد حين برداشت محصول تفكيك شود، خامسا جدا كردن پوسته نرم با ماشينهاي پوست كن خشك اين امتياز را دارد كه محيط خيس و مرطوبي در درون پسته به وجود نمي آورد، و در نتيجه مانع سرايت يا رشد اين گونه قارچها در حيطه مغز گردد، برعكس در دستگاههاي پوست كن آبي اين زمينه فراهم مي آيد. بنابر اين توصيه مي شود از دستگاههاي نوع اول براي پوست كني محصول استفاده شود. گفته شده است در صورت اضطرار يا در شرايط اجباري استفاده از پوست كنهاي آبي، بايد پسته هاي پوست كنده شده را حداقل نيم ساعت در محلول اسيد پرپيونيك شستشو داد و كاملا ضدعفوني كرد، و بلافاصله بعد از انجام شستشو محصول را با دستگاههاي خشك كن مصنوعي كاملا خشك كرد. سادستا در صورتي كه محصول پسته جمع آوري شده از باغ با ماشينهاي پوست كني خشك، پوسته نرمشان جدا شود، يا با دست اين عمل انجام گيرد بايد پسته هاي بدون پوست را با دستگاه خشك كرد يا بلافاصله به محوطه هاي پسته خشك كني منتقل و در جايگاه خاص گسترده كرد . محوطه خشك كردن پسته بايد كاملا تميز و به دور از هر گونه آلودگي و رطوبت باشد. از انبار كردن پسته هاي نيمه خشك اكيدا پرهيز شود. به علاوه بايد پس از خشك شدن كامل پسته در آفتاب، محصول را از محوطه مزبور به انبارهاي خشك و خنك منتقل كنند. شرايط انبارهاي پسته نيز بايد كاملا مبتني با اصول فني و بهداشتي باشد كه بعدا به آن اشاره خواهد شد.
ج- استفاده از پوست نرم محصول پسته به عنوان يك كود، احتمال ايجاد شرايط مناسب براي رويش و رشد اين گونه قارچها را در محيط باغ افزايش مي دهد. بنابر اين بايد از اين اقدام پرهيز كرد. در صورت اقتضا مي توان از خاكستر حاصل از سوختن آنها به اين منظور استفاده كرد.
آفات انباري پسته
امروز ساختن انبارهاي با اسلوب فني و با رعايت نكات مختلف ايمني و بهداشتي و تهويه و غيره معمول است. به علاوه سردخانه هاي مدرن و با ظرفيتهاي انبوه در بسياري از مناطق كشور تجهيز شده است. با اين همه پسته ايران آن اقبال را نداشته است كه از تاسيسات مزبور برخوردار باشد. اين محصول با همه در آمد سرشاري كه نصيب اين مملكت و باغداران و بازرگانان آن مي كند، آن طور كه شايسته ارزش و ارج و مقام جهاني پسته ايران است نسبت به آن از جميع جهات توجه كافي نمي شود. به هر حال تجهيزات انباري در مناطق پسته خيز ناچيز است. در حالي كه آفات و خسارات انباري اين محصول زياد است. نگهداري پسته در انبارهاي غير فني و خانه هاي روستايي يا گلي محصول را در معرض گزند انواع آفات وحشرات قرار مي دهد. زيرا مغز پسته با بيش از 50 درصد چربي طعمه جالبي براي مورچه ها و سوسكها و پروانه ها و موشهاي اين گونه اماكن است. يكي از حشراتي كه به محصول پسته در خانه ها و انبارها خسارت وارد مي كند، پروانه ها يا شب پره هاي كوچكي هستند كه دراين اماكن گاهي در حال پرواز ديده مي شوند و موجبات كرم زدگي خشكبار و حبوبات را در منازل وانبارها فراهم مي كنند.
پروانه هندي
يكي از آفات انباري پسته و محصولات خشكبار شب پره يا پروانه هندي موسوم به پلوديا اينترپونكتلا است. اين حشره در حالت پرواز در انبارها مشاهده مي شود. طول بدن پروانه 8 ميليمتر وعرض بدن آن با بالهاي باز 18 ميليمتر است. دو شاخك نسبتا بنلد دارد كه طول هر شاخت 6/4 ميليمتر است. بدن حشره پوشيده از تارهاي نرم و داراي هشت شيار حلقوي سطحي است. پروانه ماده 150 عدد تخم مي گذارد. دو تا سه روز بعد از تخم ريزي عمل خروج كرمينه ها از تخم صورت مي گيرد. كرمينه ها با خروج از تخم به تغذيه از مغز پسته مي پردازند. اين حشره در سال چند نسل دارد، بنابر اين خسارات قابل توجهي به محصول پسته در اماكن انباري وارد مي كند.
پيشگيري و مبارزيه با آفات انباري پسته
انبار كردن صحيح پسته در اماكن انباري مستلزم رعايت نكات زير است:
الف- از انبار كردن پسته هاي خشك نشده جدا خودداري شود، زيرا در شرايط انبار اين گونه پسته ها به سرعت فاسد و مورد هجوم انواع كپكها يا قارچها قرار مي گيرند و عفونت و آلودگي تمامي محصول انبار را ضايع مي كند.
ب- انبارهاي پسته بايد در مواضعي دور از رطوبتهاي جانبي و همچنين منابع آلوده و رطوبت از احداث شود. در ساختمان اين انباره بايد از جميع جهات نكات ايمني و بهداشتي و فني رعايت شود. و از نظر رطوبت قابل تهويه باشد. دستگا تهويه، مجهز به شبكه توري و پنجره ايمني شود تا ورود هر گونه آفت و حشره ناممكن شود و در موقع ضد عفوني كردن بتوان پنجره هاي ايمني را بست. در و ديوارها هيچ گونه منفذي نبايد داشته باشند، با خالي شدن انبار از محصول پسته در هر نوبت عمل ضد عفوني كردن انبار تجديد شود. ضد عفوني كردن انبارها معمولا به وسيله بخورهاي ضدعفوني كننده خاص انجام مي گيرد.
ج- بهتر است محصول پسته مستقيما در كف انبار ريخته نشود، بلكه توصيه مي شود محصول پسته در درون كيسه يا گونيهاي ضد عفوني شده انبار شود. كيسه هاي پسته با ديوارهاي انبار فاصله داشته باشد و زير كيسه هاي تخته هاي عريض، وزير تخته ها قطعات موزاييك قرار داده شود. در صورتي كه تعداد گونيها زياد است و قسمت عمده فضاي انبار را مي گيرد، كيسه ها بر روي هم در رديفهايي چيده شود، بين رديفها فاصله اي بايد در نظر گرفته شود، يا به اصطلاح غلام گردش داشته باشد تا عمل آمد و رشد براي بازبيني و معاينه كيسه ها به سهولت ميسر باشد و همچنين عمل تهويه فضاي انبار و نيز عمل بخور ضد عفوني به صورت مؤثري انجام پذير گردد.
منابع
پسته ايران – محمد حسن ابريشمي – 1380
خبرنامه اتحاديه صادرات كنندگان خشكبار- هفت جلد. 1382. 1383.
سالنامه اتاق بارزگاني سال 1383.
مصاحبه با آقاي كاظمي