مبانی نظری تحقیق عامل اقتصادی و اجتماعی و خشونت علیه زنان (docx) 24 صفحه
دسته بندی : تحقیق
نوع فایل : Word (.docx) ( قابل ویرایش و آماده پرینت )
تعداد صفحات: 24 صفحه
قسمتی از متن Word (.docx) :
فصل دوم :
مطالعات نظری
مقدمه :
(اگر خواستی مورد احترام قرار گیری نرمش به کار بر و اگر خواستی به تو اهانت شود خشونت و تندی کن ) (مجمع البحرین )
امام علی (ع) : {آن شئت أن تکرم فلن و إن سئت آن تهی فاخشن }
کلمة خشونت از امور نسبی است لذا نمی توان آن را فی نفسه خوب دانست . متغیرها و عواملی چون معنا ، فاعل ، متعلق ، انگیزه ، هدف ، میزان ، وسیله ، ظرف و شرایط قطعا در تعیین حسن و قبح خشونت دخیل است و بدون توجه به این عناصر نمی توان گفت خشونت قبیح است یا حسن ؟ زشت است یا زیبا ؟ بلکه باید بپرسیم : کدامین خشونت ؟ در این فصل از پژوهش به کاربرد خشونت و ارزشیابی آن و علل و عوامل موثر در ایجاد آن و جواز خشونت و مرزهای آن می پردازیم .
ادبیات تحقیق
در کتاب های تاریخی ناپلئون کتک زدن را با یک چوب شصت سانتی مجاز می داند ، در قرآن در سوره ...کمی افسار را کشیدن لازمة بقای زندگی در برخی از تغییرها آورده اند اما پیشینه اصلی چنین پژوهشی های به سالهای بسیار دور از آغاز سده 18 میلادی در درگیری های طبقاتی با پیش زمینه های ..... بر می گردد که آغازگر چنین درگیری های مارکس در جامعه اروپایی بود . بسیاری از صاحب نظران بعد از مارکس به تعریف حقوق و ضرورت حقوق زنان و تعریف اصل برابری میان زن و مرد پرداختند . با چنین پیش زمینه های ما به بررسی درگیری ها و خشونت های درون خانواده و آسیب شناسی این خشونت ها بر علیه زنان خانواده و در نهایت اعضای خانواده پرداختیم . در بحث خشونت علیه زنان به صورت کلی در جامعه جهانی که نزدیک به این بررسی است اما آنچه که این بررسی ما را خردتر و کوچک تر می کند ، خاص بودن پیشینة تحقیق ما در جوامع کوچک سنتی است . جوامع سنتی و کوچک در دل خود هنجارها و باورهایی دارد که این هنجارها و باورها در شرایط بسیار قوی تر از عرف و مذهب ، در جای خود تا حد مرگ برای گروه های انسانی مهم و قابل تقدیر است .
خشونت یک نوع زورگویی در چارچوب خانواده است که طبق باورهای سنتی نباید از چارچوب درون خانواده به وسیله زن به جامعه بیرون از خانه انعکاس یابد . چنین انعکاسی باعث می شود تا ما در مسیر تحقیق خشونت علیه زنان نگاه سنتی و باورهای سنتی زنان را در این بحث مورد بررسی قرار دهیم .
سابقه و پیشینه تحقیق
کتاب های جامعه شناسی انحرافات ، پایان نامه های دانشجویی در دانشگاه مشهد با آرشیو صفحات روزنامه ها ، بررسی مقالات اینترنتی ، آغازی به انجام این پروژه بود .
در بررسی پایان نامه ها و مقالات اینترنتی نکته قابل توجه این بود که اکثر پژوهش ها در حول پژوهش بود که از سوی وزارت کشور در سالهای 82 – 83 در دولت آقای خاتمی در بحث خشونت علیه زنان در ایران صورت گرفته . در این بررسی به نتایج کلی و خردی در بحث شرایط زنان در ایران رسیدند و اکثر تحقیقاتی که در شهر ها صورت گرفته به وسیله پژوهشگران در حقیقت قسمتی از همان پژوهش کلان بوده است. به عنوان نمونه ، پژوهش مرضیه عارفی عضو هیات علمی دانشگاه ارومیه در بحث خشو.نت علیه زنان در شهر ارومیه پژوهش دکتر نیلوفر میکائیلی عضو هیات علمی دانشگاه آزاد اهواز و فاطمه سرخی احمدی که در نهایت به این نتیجه گیری رسیده بودند که در مباحث زنان عرف و قوانین عرفی و این که در کجا و چه زمانی متولد می شوی تاثیر در ساختارهای تربیتی در زندگی اجتماعی و حقوق انسانی زنان و باورها آنها نقش د ارد . در این بررسی ما نیز با بهره گیری از این تحقیقات به نتایجی جدیدی در این پژوهش در یک شهر کوچک با باورهای سنتی رسیدیم .
سابقه ی تاریخی خشونت
کاربرد خشونت ، سابقه ای دیرینه در تاریخ دارد . با همه تبلیغات گسترده برای ویژه سازی آن در جامعه سنتی در جوامع متمدن امروزی نیز خشونت به اشکال مختلف وجود دارد .
یکی از نمونه های مهم خشونت ، خشونت جنسی است . در این مورد قدرت فیزیکی و دیگر آن در برابر جنس مخالف به کار گرفته می شود . به استثنای برخی از دوره های تاریخی ، جنسی مسلط مرد بوده است گذشته از روابط همدلانه بین دو جنس موارد و شواهد بسیاری از روابط سلطه گرانه و سلطه پذیر وجود داشته که در چارچوب آن زنان مورد ستم و خشونت قرار گرفته اند.
خشونت چیست ؟ و به شکل ویژه خشونت های اعمال شده بر زنان چیست ؟
خشونت تمام رفتارهایی که مرد برای ایجاد یا دوام سلطه و نظارت بر رفتار زنان اعمال می کند در بر می گیرد رفتارهای خشونت آمیز ، اشکال و انواع مختلف دارند فیزیکی ، روانی ، اقتصادی و جنسی ، خشونت فیزیکی یا بدنی شامل ایجاد ضرب و جرح کشیدن موی سر ، سوزاندن و امثال آن می گردد در حالی که تعقیب ، تجسس ، بدرفتاری کلامی ، استفراء ، تهدید به آزار و یا کشتن زن و اطرافیانش و به طور کلی تمام رفتارهای بر هم زننده تعادل روانی ، کاهش اعتماد به نفس و پیدایش روحیه خود نابود سازی و واهی گری ، ممنوعیت ملاقات با دوستان و اقوام ، زندانی شدن در منزل و عدم جواز فعالیت اجتماعی در محدوده ی خشونت روانی قرار می گیرد .
خشونت اقتصادی یعنی پرهیز از اعطای نفقه ، سوء استفادة مالی از زن ، صدمه زدن به اشیاء و لوازم مورد توجه و علاقه زن ، اجرای سیستم جیره بندی غذایی و پنهان ساختن درآمد واقعی از زن است .
خشونت جنسی دربرگیرنده رفتارهای خشونت آمیز در روابط جنسی و استفاده قهرآمیز و بدون رضایت از زن می باشد زنان در عرصه گسترده فوق مورد ستم قرار گرفته اند و می گیرند اما بیشتر اوقات به دلایلی مانند ترس و خجالت و یا طبیعی پنداشتن ستم پذیری و یا کاستیهای حقوقی و قانونی نمی توانند از ضد دفاع کنند . براساس برخی از تحلیل ها و نتیجه می شود مردها از هر طبقه اجتماعی ، یا هر میزان سواد و تحصیلات با هر نوع وابستگی قومی و مذهبی ممکن است زن خود را کتک بزند از طرف دیگر زن بدون توجه به طبقه بندی اجتماعی خود ، سطح سواد و تحصیلات ، وابستگی های قومی و مذهبی ، ممکن است از شوهر خود کتک بخورد . (دکتر هادی وکیلی ، 1379 – 242 – (24))
مفهوم خشونت :
خشونت مفهومی گسترده دارد و به سختی می توان آن را صرفاً در یک بعد تعریف کرد و برای نمونه اگر تنها مفهوم فیزیکی یا طبیعی خشونت را در نظر داشته باشیم آن را می توانیم نوعی قدرت یا زور تعریف کنیم . که با تحمیل خود به سایر پدیده ها اعم از پدیده های انسانی یا غیر انسانی حد و قدرت آن پدیده ها را مشخص می کند .
در مورد انسان محدود شدن قدرت به معنی محدود شدن میل ، اراده و آزادی اوست برای مثال اگر فردی خواسته باشد وزنه ای را که پیش از اندازه برای او سنگین است از زمین بردارد ، دردی که بر ماهیچه ها و استخوان های او وارد می شود ، به صورت خشونتی فیزیکی ، محدوده ی اراده و میل او به وی گوشزد می کند خشونت و قدرت در اینجا با یک دیگر مترادف هستند با این تفاوت که خشونت نوعی قدرت است که هدف خاصی را تعقیب می کند و آن مشخص کردن مرزها و جلوگیری از اعمال یک قدرت دیگر است ، در همین معنای طبیعی ، خشونت می تواند از سوی دیگری نیز وارد شود و به جای آن که قدرتی را محدود کند قدرتی را به وجود بیاورد . تقریباً تمام موجودات زنده در برابر وارد آمدن یک نیروی خارجی (انگیزه های بیرونی ) بر حوزه قدرت آنها ، نوعی واکنش خشونت آمیز یا تهاجمی از خود نشان می دهند که آن رت می توان به نوعی مقاومت برای از میان بردن اثر آن نیروی خارجی تعریف کرد اگر به زور تلاش کنیم راه نفس را بر کسی ببندیم ، آن فرد با قدرت تمام اندام ها و ماهیچه های خود شروع به مقاومتی خشونت آمیز می کند تا نیروی خفه کننده را خنثی کند .
بنابراین خشونت همواره می تواند از دو جهت صورت گیرد از یک سو به صورت یک کنش ، یعنی نیروی در جهت محدود کردن میل ، اراده و آزادی و از سوی دیگر به صورت یک واکنش ، یعنی نیرویی برای ایجاد و بازگرداندن آن آزادی و نیل به هدف در اراده و میل . این نکات همان گونه که خواهیم دید با آخرین زیست شناسی از یک سو و مطالعات باستان شناسی درباره خشونت درمنشاء زندگی انسانی و غرایز انسان تایید می شوند . (ناصر فکوهی تهران 1378، ص 2 و 3 )
کاربرد خشونت
خشونت در محاورات اجتماعی ، گاه به معنای برخورد فیزیکی به کار می رود ، مثلا می شنویم که تظاهرات آرام معترضان در فلان کشور با دخالت پلیس به خشونت گرایید . یعنی منجر به زد و خورد فیزیکی شد . گاه خشونت به معنای قاطعیت و عدم چشم پوشی از خلاف و خطای متهمان و مجرمان به کار می رود . این کاربرد در مقابل رفتار سهل انگارانة مجریان قانون که باعث مخدوش شدن ابهت و اعتبار مقررات می گردد اطلاق می شود . خشونت به این مفهوم در حوزة حقوق و قانون گذاری و اعمال قانون به کار میرود . کاربرد دیگر خشونت به معنی قاطعیت می باشد . اگر خشونت به معنای سر سختی در اجرای قانون ، سختگیری در تحقق عدالت ، صلابت در دفاع از حق است که به جان خریده می شود . عده ای از امام علی (ع) به سبب سختگیری هایش نسبت به بیت المال نزد پیامبر (ص) شکوه کردند . حضرت فرمودند :
"إنه خشنفی ذات الله " آری او دربارة خدا خشن است (نهج البلاغه ، خطبه 224 )
البته باید دانست که خشونت مفهوم نسبی است زیرا در هر محیطی مفهوم خاصی دارد .
1)خشونت مثبت که همان خشونت مجاز و اعمال قانون است .
2)خشونت منفی که آن خارج شدن از حد و مرز قانون الهی می باشد .
در قرآن کریم واژة خشونت وجود ندارد اما دو کلمة دیگر ، یعنی ((غلظت و شدت )) که هر دو مترادف با خشونت هستند به کار رفته است . از مواردی که این کلمه استعمال شده معلوم می شود ، شدت به خرج دادن در برابر کسانی که حریم اسلام و احکام تابناک آن را می شکنند ، یا جان و مال و آبروی مسلمانان را به مخاطره می اندازند ، نه تنها از مصادیق خشونت منفی نیست بلکه از ویژگیهای پیامبر اکرم (ص) و مومنان راستین است . در تمامی کشورهای جهان اهرم ها و نیروهایی وجود دارد که با قانون شکنی ها و تجاوز به حقوق دیگران یا تهدیدهای داخلی و خارجی به مقابله برخاسته ، قدرتمندانه و به تناسب میزان جرم و کیفیت آن به سخت گیری و برخورد می پردازند و در مواردی نیز به اعمال برخی مجازات ها یا حتی سرکوب و جنگ متوسل می شوند و بدین وسیله از حقوق افراد و امنیت جامعه پاسداری می کنند .بنابراین چه در نظام های دینی و چه در نظام های غیر دینی اعمال خشونت کاربرد دارد و نمی توان آن را به طور مطلق کنار گذاشت چرا که در این صورت امنیت مالی ، جانی و معنوی انسانها به خطر افتاده و مصالح کشور و حقوق شهروندان از بین خواهد رفت اقسام خشونت
خشونت اقسام گوناگونی دارد که بدلیل نسبی بودن آن متناسب با زمان و مکان تغییر ماهیت و معنی می دهد که به آن بطور خلاصه می پردازیم :
1)خشونت انفرادی :
عمل فرد معینی است که به جان یا مال یا شرف دیگران تعرض و حمله می نماید .
2)خشونت دسته جمعی و گروهی :
عمل عده ای معین یا گروه خاصی است که به جان یا مال یا شرف دیگران تعرض و حمله می نمایند .(محسنی ، مرتضی ، پاسخ هایی به خشونت ، کتابخانه گنج دانش ، چاپ اولف 1378 ، ص 28 )
3)خشونت جسمی :
هرگونه رفتار غیر اجتماعی و هر عملی شامل ایراد صدمات عمدی به بدن یا مسموم ساختن می شود و توأم با همان کاری است و با شیوه های گوناگون همچون کتک زدن ، شکنجه و یا قتل همراه است .
4)خشونت جنسی :
هر گونه رفتار و عملی که توسط فرد دیگر جهت حظ و لذت جنسی باشد را شامل می گردد .
5)خشونت عاطفی :
معمول ترین و شایع ترین خشونتی است که وجود دارد . خشونت های کلامی یا زبانی خشونت های اجتماع ، مورد غفلت قرار گرفتن جزو این دسته از خشونت ها قرار می گیرد . این نوع خشونت شایع ترین نوعی است که زنان از آن رنج می برند .
6)خشونت روحی ، روانی ، مذهبی :
خشونت های روحی و روانی شامل تجاربی است که رشد روحی و روانی فرد را مختلف می سازد و یا به تاخیر می اندازد .
7)خشونت فکری :
این خشونت زمانی رخ می دهد که فرد فکر می کند مورد حمله یا تمسخر واقع شده و یا فردی را تحت کنترل کامل خودشان در می آورند و یا عقاید خود را به فرد تحمیل می کنند . شکل دیگری از این خشونت شامل طرد کردن ، بی اعتنایی کردن ، انتقاد کردن ، منزوی ساختن و ایجاد وحشت در فرد می باشد .
سطوح خشونت
برای ورود به تعاریف عملی یادآوری یک نکته ضروری است و آن اینکه تصور یکدستی ، یگانگی و محدودیت مفهوم خشونت اشتباه است . خشونت نه تنها مفهومی گسترده ، بلکه دارای ابعاد متفاوتی است و در سطوح مختلف می توان از آن بحث کرد . سطوح جامعه شناختی ، روان شناختی و ...
یک بعد خشونت ، ((فیزیکی یا طبیعی )) است : زور یا قدرتی که با تحمیل خود به سایر پدیده ها اعم از انسانی و غیر انسانی ، حدود قدرت آن پدیده را مشخص می کند . در مورد انسان محدود شدن قدرت به معنی محدود شدن میل ، اراده و آزادی اوست . خشونت و قدرت در اینجا مترادف هستند ، با این تفاوت که خشونت نوعی قدرت است که هدف خاصی را تعقیب می کند و آن را مشخص کردن مرزها و جلوگیری از اعمال یک قدرت دیگر است . در همین معنای طبیعی ، خشونت می تواند از سوی دیگری نیز وارد شود و به جای آنکه قدرتی را محدود کند ، قدرتی را به وجود آورد . بنابراین خشونت همواره می تواند از دو جهت صورت گیرد : از یک سو به صورت یک کنش ، یعنی نیرویی در جهت محدود کردن میل ، اراده و آزادی و از سوی دیگر به صورت یک واکنش ، یعنی نیرویی برای ایجاد و بازگرداندن آن آزادی و نیل به هدف در اراده و میل .
در مفهوم اجتماعی ، خشونت را می توان وارد آوردن نوعی فشار و زور فیزیکی از سوی یک نهاد ، فرد یا گروه ، بر نهاد ، فرد یا گروه دیگری دانست که با هدف وارد کردن آنها به انجام کاری بر خلاف میل و اراده شان انجام می گیرد .
علل بروز خشونت
شناخت و درک تنوع عوامل موثر در ایجاد خشونت ، عامل مهمی در پیشگیری ، کنترل و جلوگیری از خشونت است . چرا که شناسایی و درک علت و سپس برنامه ریزی برای از بین بردن آن ، زمینه را برای رفع معلول نیز فراهم می سازد و تا زمانی که در مجموعة سیاست های مقابله با خشونت علیه زنان ، مد نظر قرار نگیرد ، ادعای مبارزه با اشکال مختلف آن بیهوده است و راه به جایی نمی برد . عوامل پیچیده ای در بروز خشونت علیه زنان دخالت دارد و به دلیل تاثیر این عوامل در گسترش و عدم امنیت در زوایای زندگی زنان ، آنان به سمت کسب منزلت فروتری نسبت به مردان در خانه ، محل کار و اجتماع سوق داده می شوند . با تاکید بر نقش محوری شخصیت انسان و قدرت گزینش او در عرصة رفتار به دنبال عوامل و زمینه ای فردی ، خانوادگی و اجتماعی بروز خشونت نخست از علل ضروری و در مرحلة بعد از علل خانوادگی و در پایان از علل اجتماعی آن بحث می کنیم .
علل فردی
الف ) تاثیر سوابق کودکی (چرخة خشونت ) :
نتایج برخی از پژوهشها حاکی از آن است که اعمال خشونت ، رفتاری اکتسابی است و انواع خشونت هایی که شخص در دوران کودکی ناظر یا قربانی آن بوده ، پیامدهای سویی به وی می گذارد و شخص با یادگیری این رفتارهای خشونت آمیز ، آن را از نسلی به نسل دیگر منتقل می سازد . بنابراین یکی از علل خشونت علیه زنان را سوابق کودکی فرد می توان دانست . (مولاوردی ، شهیندخت ، علل و ریشه های خشونت علیه زنان ، مجله حقوق زنان ، تهران ، تیر 1387 ، ش 10 ، ص20 )
زنانی که شاهد کتک خوردن مادرانشان بوده اند پنج برابر بیشتر از دیگران در معرض کتک خوردن از شوهرانشان هستند (رحیمی ، عباسعلی ، پیشگیری از وقوع جرائم خشونت آمیز )سال 1375 ، ص 13 ) .
اگر محیط خانواده ای بستر رفتارهای خشونت آمیز باشد ، می تواند نقش قطعی در افزایش خشونت ایفا نماید و چرخة خشونت را به صورت پدیده ای جاودانه در آورد . ریشة اولیه پرخاشگری پایدار و مداوم در الگو سازی و تقویت معیارهای خانواده است . خانواده محیطی را برای یادگیری فراهم می کند که رفتارهای خشن در آن الگو سازی ، تمرین و تقویت می شوند .(رفیعی فر ، شهرام ، امروز پرخاشگری ، فردا خشونت ، 1377 ، ص 4 )
ب)ویژگیهای شخصیتی :
یکی از علل خشونت علیه زنان ، عوامل و ویژگیهای شخصیتی فرد مرتکب است . بدین ترتیب که اگر فردی ، بطور مکرر و در موقعیت های مشابه ، رفتار خشونت آمیز از خود نشان دهد رفتار خشن وی را به ویژگی های شخصیتی او نسبت می دهند . (رفیعی فر ، امروز پرخاشگری ، فردا خشونت ، 1377 ، ص 4 )
ج)عوامل موقعیتی :
از دیگر عوامل وابسته و تشدید کننده خشونت علیه زنان ، علل و عواملی هستند که شخص را در موقعیتی خاص وادار به استفاده از خشونت می کنند . به طوریکه آن شخص در موقعیتهای مشابه دیگر چنان رفتاری را از خود بروز نمی دهد . از جملة این عوامل می توان از دسترس به اسلحة گرم و یا طراحی شهری نام برد . این عوامل شخص را مستعد انجام اعمال خشونت آمیز می کنند و فرد با قرار گرفتن در این شرایط به سوی رفتاری تهاجمی هدایت می شود . (مولاوردی ، شهیندخت ، علل و ریشه های خشونت ، مجله حقوق زنان ص 23 )
د)تحریک قربانی خشونت :
از عواملی که می تواند منجر به خشونت علیه زنان شود ، تحریک قربانی خشونت است . مواردی وجود دارد که فرد قربانی ، خود ، موجبات تحریک و اعمال خشونت را فراهم می سازد . اما این موارد استثنایی نمی توانند به عنوان قاعدة کلی مد نظر قرار بگیرند . صرف نظر از بی طرفی ظاهری واژة خشونت خانوادگی ، این عمل وابسته به جنسیت خاص محسوب می شود که مردان نسبت به زنان روا می دارند . حال اگر عکس آن اتفاق بیافتد و زن باعث تحریک مرد در اعمال خشونت بشود ، یا حتی در مقابل مرد از خود خشونتی نشان بدهد ، این رویداد به ندرت آثار مربوط به سرشت وابسته به ((جنسیت خاص)) خشونت خانوادگی را تحت تاثیر قرار می دهد . در هر صورت این وقایع زمانی بیشتر بروز می کند که زن می کوشد تا در مقابل مرد از لحاظ جسمی از خود دفاع کند . طبق شواهد دیوان عدالت ایالات متحده آمریکا زنان بار بیشتر از مردان ، قربانی خشونت خانوادگی می شوند (رامیکاکو ، ماراسومی ، حقوق بشر و خشونت علیه زنان ، فصلنامه فرزانه ، تهران ، زمستان 1375 ، ش 8 ، ص 81 ) .
ه ) استعمال به مواد و داروها و الکل :
استفاده از الکل و مواد و داروهای غیر قانونی از جمله عوامل بروز خشونت علیه زنان است ، که البته در برخی جوامع بیشتر صادق است . این عامل را می توان وابسته و تشدید کنند ، دانست که شخص استفاده کننده از آنها ، دائما گرایش و تمایل به انجام رفتارهای تهاجمی دارد . در بررسی وضعیت 60 زن قربانی ضرب و شتم ، ثابت شد که استعمال الکل در 93 % این وقایع نقش داشته است و در بررسی دیگر ، الکسیم به عنوان حلقه ای از زنجیرة خشونت در 40 % موارد در نظر گرفته شده است . (شهیندخت مولاوردی ، علل و ریشه های خشونت علیه زنان ، مجله حقوق زنان ، ص 19 )
علل خانوادگی
علل بسیاری در بروز خشونت در محیط خانواده موثر هستند . دلایل مانند عدم عنایت زوج به حقوق و تکالیف خویش ، فقر فرهنگی و اقتصادی ، نارسایی قوانین ، بالا بودن سطح توقعات ، عدم ملاحضة کفویت زوجین ، عدم تقیید به اصول مذهبی ، اختلالات روانی زوجین و ... که در اینجا به برخی اشاره می نماییم :
الف ) نبود حمایت های قانونی موثر :
قانون گذاری در مواردی مانند 642 و 645 ق . م . ا ، با توجه به جایگاه ضعیف ارادة زن در تکوین زندگی زناشویی گام مهمی را جهت جلوگیری از عسر و جرح زن در محیط خانواده و کاهش آسیب های روانی برداشته است . اما در عین حال گام های مقنن در راستای منع خشونت های روانی علیه تمامیت معنوی زنان در محیط خانواده ضعیف است . از یک سوء رفتار علیه زنان در محیط خانواده که با محدود کردن حقوق اجتماعی زن از جمله حق اشتغال ، تحصیل ، فعالیت های اجتماعی و حقوقی انسانی وی صورت می گیرد و از سوی دیگر بیان کلی بایدها و نبایدها از حقوق و تکالیف زوجین که تصوری غلط در ذهن عوام ایجاد می نماید از نقایص کار قانون گذار است . از آنجا که قضات شریف نیز در عرف عام غوطه ورند . این تصور دور از واقعیت گاه به عرف خاص قضات و رویة قضایی وارد می شود . به عنوان مثال : حکم مندرج در مادة 1105 ق . م . ا ، و اعطای حق ریاست خانواده به شوهر ، این تصور غلط را در اذهان ایجاد می نماید که کلیة فعالیت های زن حتی دیدار با والدین ، باید با اجازة شوهر باشد . همچنین ماده 1117 ق . م . ا ، در خصوص حق شوهر بر منع زن از حرفه و صنعت که منافی مصالح خانوادگی با حیثیات زن یا شوهر باشد به طور عام بدین گونه که حق اشتغال زن منوط به اجازة مردمی باشد ، تفسیر شده است . چنین برداشتی از مواد فوق ، ناشی از باور غلطی است که عرف از ((خدای دوم بودن شوهر)) دارد و حیطة این خدایی را صرفا در حقوق زوج و نه تکالیف وی تفسیر موسع می نماید . (اسدی ، لیلا السادات ، مهار خشونت های خانگی از قانون تا اخلاق ، فصلنامه شورای فرهنگی ، اجتماعی زنان ، تهران 1383 ، ش 23 ، صص 24 و 240 )
ب)نظریة پنهان کاری :
مفهوم تقدس خانواده و حفظ و نگهداری اطلاعات مربوط به خانواده در محدودة چهار دیواری آن ، پایه و اساس این دکترین را تشکیل می دهد ، و می تواند از علل استمرار مسئلة خشونت علیه زنان باشد . در گذشته ، دولت و قانون فقط وقتی خشونت به صورت آزار و اذیت های عمومی نمود پیدا می کرد دخالت می کردند اما امروزه در سایة توجهات جامعه ی بین المللی نگرش ها و گرایشات در حال تحول است و مبارزه با خشونت خانگی علیه زنان به عنوان خط مشی اساسی دولت مدنظر می باشد .
ج)عدم کفو بودن از لحاظ فرهنگی :
اسلام بر هم کفو بودن زوجین تأکید بسیاری دارد ، و کفویت را در معنای همانندی زوجین در دین و تقوا می داند اما امروزه در کفو بودن ، حسن ظاهری ، مسائل مالی و ... مورد توجه قرار می گیرد . لذا تعارضات فرهنگی ، دینی ، اخلاقی میان زوجین عامل بسیاری از تشنجات خانوادگی است که خود موجب توسل طرفین به خشونت می گردد .(اسدی ، لیلا السادات ، مهار خشونت های خانگی از قانون تا اخلاق ، ص 244 و 243 )
علل اجتماعی
علل اجتماعی بروز خشونت را می توان در موارد زیر خلاصه نمود :
الف)ساختار نا برابر قدرت میان روابط مرد و زن :
این ساختار وابسته به رسوم اجتماعی و اخلاق عمومی است . فرهنگ عمومی مرد سالاری در جامعه و ضعف و ابهام برخی قوانین حقوق خانواده در تشدید آن موثر است .
ب)جنسیت :
نگاه جنسیتی نظریه جامع و درستی از تلقی نسبت به زن ارائه نمی دهد بلکه در باب شخصیت زن موجب تناقض های فراوانی می گردد و سر درگمی و تحیر را به دنبال آورده و از آفات گریبانگیر جامعه همان بروز خشونت به شکل های مختلف می باشد .که برخی خرافات باقی مانده از جاهلیت نیز به آن شدت می بخشد.
ج)الگوهای فرهنگی نشأت گرفته از سنت ها و عقاید قالبی و متعصبانه :
در بسیاری از موارد خشونت علیه زنان را به کمک آداب و رسوم و سنت های غیر مذهبی توجیه می کنند . به طور کلی ، گروههای اجتماعی اعم از شهری ، روستایی ، عشایری ویژگیهای فرهنگی و قومی خاصی دارند و رسوم متفاوتی در میان آنان رایج است . به طور مثال چنانچه زنی عمل خلاف عفت مرتکب شود و با مردی رابطة جنسی برقرار کند به دست افراد ذکور خانوادة خود (برادر در اولویت است ) به قتل می رسد و یا هر دختری در درجة اول باید با پسر عمویش ازدواج کند و ...
د)طرح ها و روش های حل و فصل درگیریها و اختلافات :
بسیار مشاهده کرده ایم که وقتی زنی سفره دل خود را در برابر قاضی و داور و مأمور انتظامی می گشاید ، شنوده در پاسخ می گوید : خواهرم ، برای این حرفهای پیش پا افتاده آشوب نکن ، بالاخره هر چه باشد شوهرت است و .... در واقع به فرمان عرف و عادت است که زن باید بسوزد و بسازد . بنابراین در بسیاری از موارد که زنان در مراجع قضایی کشور طرح شکایت می کنند به نتایج سودمندی دست نمی یابند . زیرا تصور عموم بر آن است که متون دینی و فرهنگ اسلامی نیز ضرورت رفتار خشونت آمیز را تایید کرده و بلکه به آن فرمان داده است .
ه)تصور و اهمال حکومتها :
حکومتها نقش و سهم بسزایی در بروز خشونت علیه زنان دارند . نادیده گرفتن حقوق انسانی زنان موضوع مهم و پیچیده ای است که غالبا توسط حکومتها صورت گرفته و برخوردهای سهل انگارانه ارکان دولتی با مشکلات و موانع فرا روی زنان راه را برای بروز خشونت ها بر علیه زنان هموار می سازد .
و)تاثیر رسانه های گروهی :
برنامه ریزی و چگونگی اجرای برنامه ها امریست تاثیرگذار در امر خشونت و در این میان گاهی تاثیر رسانه های گروهی در بروز خشونت و شدت آن موثر است . زنان برای ورود به فعالیت های مطبوعاتی از خود شور و شوق نشان داده و یا برای ورود به عرصه های فرهنگی و هنری اشتیاق دارند اما امروزه بخصوص غربیان زن را وسیلة اعمال اغراض سیاسی و جنسی و تجارتی خود قرار داده و بدترین وجهی خشونت علیه زنان را در میان رسانه های گروهی آنان می بینیم .
ارزشیابی خشونت
خشونت ارزش است یا ضد ارزش ؟ رواست یا نارواست؟
1)خشونت دارای ارزش مطلق است و ذاتی است . این پندار دارای اشکالاتی است از جمله :
الف)برخلاف عقل سلیم و فطرت آدمی است و از همین رو طرفداری ندارد .
ب)خود ستیز است . به این معنا که خود تعریف ، علت از بین رفتن خود می شود ، زیرا تجویز مطلق خشونت به معنای جایز دانستن خشونت در جهت نفی خشونت آمیز می باشد و چیزی که نافی خود باشد ، اساسا باطل و نادرست است .
ج)برقرار کنندة قانون جنگ و مروج دارونیسم اجتماعی در بدترین شکل آن می باشد .
2)خشونت ذاتا و مطلقا ضد ارزش و در هیچ شرایطی روانیست.
چنین رویکردی هر چند در آغاز دلپذیر و مطبوع می نماید لیکن با اندک تاملی ، اشکالات آن آشکار می گردد . پاره ای از ایرادات بر آن عبارتست از :
الف )حیات اجتماعی بشر در گرو تنظیم مناسبات صحیح انسانی و برقراری نظم و انضباط و امنیت اجتماعی است . چنین چیزی بدون وجود ضمانت اجرایی و پشتوانه ای نیرومند برای الزام شهروندان و کیفر متخلفان امکان پذیر نیست .
ب )نفی مطلق خشونت همچون تجویز مطلق آن ، خود ستیز است . بدین معنی که اگر اعمال خشونت برای جلوگیری از آن مجاز نباشد ، همین نفی خشونت بهترین راه برای گسترش آن خواهد بود .
3 )خشونت ذاتا نه ارزش است و نه ضد ارزش . نه مطلقا رواست و نه کاملا ناروا بلکه دارای ارزشی نسبی بوده و تابع شرایط است . این رویکرد کاملا واقع بینانه و خرد پذیر است . نگرش اسلام و بسیاری از دیگر حکایت الهی و بشری نیز بر آن صحه می گذارند .(ر .ک علی زین العابدین : خشونت یک ضد ارزش به قدمت تاریخ ، به نقل از : علی زکریایی : گفته مان تئوریزه کردن خشونت ، صص 369 -366 )
انواع خشونت علیه زنان و بهای آن
مهر انگیزی کار در کتاب پژوهشی دربارة خشونت علیه زنان چنین می نویسد :
1) خشونت جسمی :
با شیوه های گوناگون انجام می شود (کتک خوردن ، شکنجه و قتل )
هرگونه رفتار غیر اجتماعی که از لمس کردن بدن زن شروع شد و گاهی تا مرحلة تجاوز جنسی ، جسم زن را مورد آزار قرار می دهد .
(بهای خشونت جسمی ) :
اعضای شکسته ، پارگی ها ، زخم ها ، بریدگی ها ، کبودی ها ، جراحات داخلی ، ضربه مغزی ، آسیب اعضای تناسلی ، عدم توانایی در وضع حمل ، سقط جنین ، بیماریهای جنسی ، حاملگی های ناخواسته ، اقدام به سقط جنین غیر قانونی ، مرگ زن در اثر آسیب های جسمی .
2)خشونت جنسی :
هرگونه رفتار غیر اجتماعی که از لمس کردن تا تجاوز را در بر می گیرد و ممکن است در حیطة زندگی خصوصی ، زناشویی و خانوادگی اتفاق بیافتد و به صورت الزام به تمکین از شوهر ، یا رابطة محارم با یکدیگر در حلقة خویشاوندی علیه زنان اعمال گردد . در حیطة اجتماعی نیز از سوی فرد ناشناسی تحقق می یابد .
(بهای خشونت جنسی):
صدمات روانی ، عصبی ، عاطفی که بر کل رفتارهای آنها نسبت به جنس مرد تاثیرگذار است . سردی و افسردگی و نفرت و ترس از مرد .
3) خشونت روانی :
رفتار خشونت آمیزی که شرافت ، آبرو ، اعتماد به نفس زن را خدشه دار می کند و به صورت انتقاد ناروا ، تحقیر ، بد دهانی ، تمسخر ، توهین ، فحاشی ، متلک ، تهدیدهای مداوم به طلاق دادن ، یا ازدواج مجدد کردن اعمال می شود .
(بهای خشونت روانی ) :
از کار افتادگی ادراکی ، از بین رفتن اعتماد به نفس ، انواع افسردگی ها ، عدم کفایت زن در مدیریت خانواده ، تقلیل جاه طلبی در محیط کار ، گریز از مشارکت در امور اجتماعی ، بازسازی رفتار خشونت آمیز در بچه ها ، عدم موفقیت کودکان در تحصیل ، عدم کارآیی زن در محیط کار ، پناه بردن به الکل و داروهای روان گردان ، قمار ، فال گیری ، رمالی ، دست زدن به خودکشی .
4)خشونت مالی :
در بسیاری از نقاط جهان ، زنان نیروی کار بی جیره و مواجب هستند . آنان به منابع اقتصادی دسترسی نداشته و کاملا وابسته به مرد خانواده یا افراد مذکور باقی می مانند پس دچار سوء تغذیه و فقر می گردند حتی از ارث محروم می گردند .
(بهای خشونت مالی ):
محرومیت از سواد آموزی و حرفه ، عدم دسترسی به فرصت های برابر از حیث حرفه آموزی ، مجوز قانونی چند همسری ، زندگی زنان را از نظر مالی متلاطم می سازد .چون منابع مالی شوهر چند جا تقسیم شده و حتی ارث شوهر هم مشمول همین قاعده می گردد. زنان با بذل مهریه در هنگام طلاق دست خالی می مانند ، زنان شاغل درآمد خود را صرف خانه کرده اما در اموال مرد شریک نیستند .
5)خشونت سیاسی :
با عملکرد اهرم های قدرت رسمی یعنی دولت ، علیه زنان اعمال می شود . این نوع خشونت بصورت غفلت از حقوق انسانی زنان در قانون گذاری علیه زنان انعکاس دارد و به صورت عدم پشتیبانی از برابری حقوقی زن و مرد در سیاست گذاری ظاهر می شود . خشونت سیاسی در ایران بخاطر آمیخته بودن دین و دولت (حکومت دینی ) شکل خاصی دارد . برداشتهای خاص از دین و هنجارهای اجتماعی ، تقویت کننده و گسترش دهندة خشونت است .
خشونت سیاسی علیه زنان ، ناشی از عملکرد فرهنگی دولت است .
(بهای خشونت سیاسی ) :
3)علل محیطی(وضعیت اقتصادی بد خانواده ، دخالت اطرافیان ، باورهای مرد سالارانه در جامعه )
در پژوهشی که آقای اکبر شریفیان برای بررسی عوامل موثر بر میزان خشونت خانگی در پایان نامة دکترای خود انجام داده است در سال 1385 ، به این نتایج دست یافته است :
پرخشونت ترین دوره های زندگی زنان عبارتند از :
یکسال اول ازدواج ، دوران تنگنای مالی ، پس از تولد فرزندان ، حداقل یک بار در ماه در دوران میانسالی و دوران بارداری .
همچنین خشونت بعد از معاشرت جنسی و قبل از آن و در روزهای کاری هفته و در زمان سالخوردگی و برخورداری از درآمد بالا به حداقل می رسد . همچنین هرچند محرومیت بیشتر باشد خشونت خانگی بیشتر است . هر چه حمایت اجتماعی بیشتر باشد خشونت خانگی کمتر است .هر چه پای بندی به اخلاقیات بیشتر باشد خشونت خانگی کمتر است . بنابراین خشونت خانگی مشکلی است که برای حل آن به همکاری و مساعدت بسیاری از نهادها از قبیل قضایی ، بهزیستی و ... احتیاج است و باید مرد اعمال کننده ی خشونت را به عنوان یک کیس مدد کاری در نظر گرفت و مشکل او را ریشه یابی کرد و وی را نسبت به عواقب سوء عمل خود بر روی فرزندان و حتی شخص خودش آگاه نمود .
آسیب پذیری روانی ، عاطفی ، جسمی زنان ، عمیق شدن فاصله ذهنی زن و مرد ، گریز از عرصة فعالیت و رقابت اجتماعی و سیاسی ، پذیرش فرودستی از سوی زنان و تقویت شالوده مرد سالاری در جامعه .
زن و خشونت خانگی
چنانچه زن به خاطر جنسیت خود مورد اعمال زور و تضییع حق از سوی جنس دیگر (مرد) در چارچوب خانواده قرار بگیرد از آن به خشونت خانگی تعبیر می شود . مردانی که بر همسران خود خشونت روا میدارند ، تحت تاثیر صبوری زن ها و قوانین خشونت بار در بیشتر موارد به این باور نادرست می رسند که گویا رفتار خشونت آمیز حق بی چون و چرایی است که به آنها تفویض شده تا در مقام شوهر از آن برای سرکوب زنان استفاده شود. بسیاری از زنان در سراسر دورة زندگی خود چه در خانة پدری و چه در خانة همسر متحمل شکل های گوناگونی از خشونت جنسیتی می گردند .
از علل اعمال خشونت از جانب شوهران می توان به موارد ذیل اشاره داشت :
1)علل مربوط به ویژگیهای اخلاقی شوهر (عصبانیت شوهر ، کم حوصلگی و افسردگی ، خستگی ناشی از کار ، نداشتن تربیت صحیح خانوادگی و شهوت مردانه و بد بینی و تعصبی بودن )
2)علل مربوط به طرز رفتار زن (اشتباه همسر)