درباره کتاب اسب سیاه
اما کتاب اسب سیاه فرق دارد. اسب سیاه براساس این باور بنا شده است که ما درحال ورود به عصر دیگری هستیم که نیازمند فرمولی کاملاً متفاوت برای موفقیت است.
معرفی کتاب اسب سیاه
کتاب اسب سیاه؛ راهنمایی برای رسیدن به موفقیت نوشتهٔ تاد رز و اگی اگاس و ترجمهٔ مهسا صباغی است و انتشارات میلکان آن را منتشر کرده است. در این کتاب با جنبه ای جدید از موفقیت آشنا می شوید.
درباره کتاب اسب سیاه
اسب سیاه یعنی چه؟ اصطلاح «اسب سیاه» پس از چاپ کتاب دوک جوان در سال 1831 وارد فرهنگ محاوره شد. در این کتاب بریتانیایی، شخصیت اصلی در مسابقه ای اسب دوانی شرط بندی می کند و پس از اینکه یک اسب سیاه ناشناخته مسابقه را می برد، مبلغ کلانی می بازد، «اسب سیاهی که هیچ کس فکرش را هم نمی کرد ببرد.» این اصطلاح به سرعت سر زبان ها افتاد. «اسب سیاه» استعاره از یک قهرمان غیرمنتظره است که نادیده گرفته شده است؛ چراکه با معیار ذهنی یک قهرمان استاندارد هم خوانی ندارد.
از زمانی که این اصطلاح ابداع شد، جامعه رابطهٔ عجیبی با اسب های سیاه داشته است. ما به معنای واقعی آن ها را تا لحظه ای که به موفقیت می رسند، نادیده می گیریم. بعد، از داستان پیشرفت نامتعارف آن ها الهام می گیریم و با آن سرگرم می شویم. باوجوداین، به ندرت احساس می کنیم که می توانیم چیز به دردبخوری از آن ها بیاموزیم تا در زندگی خودمان به کار ببندیم؛ چون به نظر می رسد آن ها دستاوردهایشان را مدیون شانس هستند.
انسان ها
دیرزمانی است که دربارهٔ موفقیت به یکدیگر پندواندرز می دهند، آموزه هایی
برای زندگی مطلوب که روشن فکران اغلب آن را «ادبیات موفقیت» می نامند؛ اما
میان مردم بیشتر به «توسعهٔ فردی» شهرت دارند. این آموزه ها قدمتی به
درازای فلسفه دارند. ارسطو و کنفوسیوس و سنت آگوستین همگی دربارهٔ رستگاری
قلم زده اند. شاید بپنداریم توصیه های این راهنمایان باستانی حکمتی جاودانه
برای تمام اعصارند؛ اما این چندان هم درست نیست. ادبیات موفقیت، تاریخ
انقضا دارد.
مفیدترینِ این آموزه ها آن هایی هستند که کاربردی و دقیق باشند؛ بنابراین به شدت محدود به زمان و مکان خاستگاهشان هستند. نسخهٔ موفقیت در جامعهٔ پولینزیایی قرن سوم (بلم ساختن و پاروزدن یاد بگیر) متفاوت با نسخه ای است که در امپراتوری مغولستان قرن سیزدهم برای افراد می پیچیدند (سوارکاری و تیمار اسب را بیاموز). این فرمول در امپراتوری آزتکی قرن پانزدهم (مواظب باش کشته نشوی) با فرمولی که در امپراتوری روسیهٔ قرن هجدهم توصیه می شد، متفاوت است (از فقیر و رعیت شدن بپرهیز).
اوایل قرن بیستم جامعهٔ غرب به اقتصاد تولیدی کارخانه محور روی آورد. از این دوره اغلب با نام «عصر صنعتی» یاد می کنند؛ اما درست تر این است که آن را «عصر استانداردسازی» نامید. خط مونتاژ، تولید انبوه، سلسله مراتب سازمانی و آموزش اجباری رواج یافت و به استانداردسازی جنبه های مختلف زندگی روزمره منتهی شد. می توان از این زمره به کالاهای مصرفی، مشاغل و مدارک تحصیلی اشاره کرد.
عصر استانداردسازی هم درست مثل هر دوران دیگری، نسخهٔ خودش را از مفهوم موفقیت عرضه کرد: به دست آوردن ثروت و مقام ازطریق بالارفتن از نردبان سازمانی. این مفهومِ جدید بستری مناسب برای ظهور کتاب های توسعهٔ فردی مدرن پدید آورد و این کتاب ها زمانی طولانی پرفروش مانده اند؛ همچون آیین دوست یابی و تاثیرگذاری دیل کارنگی (1936)، بیندیشید و ثروتمند شوید ناپلئون هیل (1937) و قدرت تفکر مثبت نورمن وینسنت پیل (1952). این نسل جدید از کتاب های موفقیت، با نگرشی رو به بالا بر عادت ها و تکنیک هایی تاکید داشت که برای صعود افراد از نردبان سازمانی طراحی شده بود. هیل می گوید: «در هر کاری که می کنید، بهترین روش این است که آن قدر مفید و موثر واقع شوید تا نظر مساعد افرادی را که قدرت ترفیع درجهٔ شما را دارند، جلب کنید. آن گاه آن ها شما را به مسئولیت های بیشتری می گمارند و از این طریق می توانید به کاری که دوست دارید، دست پیدا کنید.»
تعداد 34 اسلاید وفایل پاورپوینت در حالت به صورت فشرده در قالب winzipقابل دانلود می باشد.
فایل پاورپوینت است با برنامه آفیس باز می شود